لری پیج
لری پیج
لورنس پیج در ۲۳ مارس سال ۱۹۷۳، در شهر ایست لنسینگ ایالت میشیگان آمریکا به دنیا آمد. پدرش کارل پیج، پروفسور علوم کامپیوتر و هوش مصنوعی دانشگاه میشیگان بود و مادرش گلوریا پیج، در دانشکده لیمن بریج همان دانشگاه برنامهنویسی کامپیوتر تدریس میکرد. زمینهی کاری پدر و مادر باعث شده بود خانهی آنها پر از کامپیوترهای شخصی نسل اول و مجلات علمی باشد. لری پیش از دبستان، خود را در مطالعهی این کتابها و مجلات غرق کرده بود. کارل و گلوریا متمایل بودند فرزندانشان را خلاق و مبتکر بزرگ کنند و از تشویق فرزندانشان در هیچ زمینهای کوتاهی نمیکردند؛ لری به موسیقی علاقهمند بود و از همان دوران نوازندگی ساکسیفون را یاد میگرفت. سالها بعد او گفت سرعت خود در محاسبات ریاضی را به موسیقی مدیون است. بستر خانوادگی مناسب، باعث شد پسر دیگر خانواده، کارل جونیور هم سالها بعد قدم در راه کارآفرینی اینترنت بگذارد.
لری از ۶ سالگی علاقهی خود را به کار با کامپیوتر نشان داده بود؛ وقتی تمام اوقات خود را به بازی با کامپیوترهایی میگذراند که والدینش دیگر از آنها استفادهای نمیکردند. برادر بزرگش کارل، به او یاد میداد که قطعات لوازمخانگی را از هم جدا کند و ببیند این وسایل چطور کار میکنند. اما او یک قدم جلوتر رفته بود و سعی میکرد با اتصال قطعات لوازم مختلف به همدیگر، وسایل جدیدی اختراع کند. این کار باعث شد متوجه شود چقدر به تکنولوژی و کسبوکارهای مربوط به آن مشتاق است و از همان طفولیت افکار بلندپروازانهی تأسیس یک شرکت کامپیوتری را در سر بپروراند.
دوران دانشگاه
لری مدرک کارشناسی خود را در رشتهی مهندسی کامپیوتر با درجه عالی از دانشگاه میشیگان دریافت کرد. در این دوره او یک پرینتر جوهرافشان ساخت که از کارتریج جوهر استفاده میکرد و برای اولین بار چاپ پوسترهای بزرگ را با قیمتی پایین امکانپذیر میکرد. او تمام قطعات الکترونیکی و مکانیکی این پرینتر را خودش ساخته بود. بعلاوه او عضو تیم ماشینهای خورشیدی دانشگاه میشیگان هم بود. او با خلاقیت خود پیشنهاد کرد که سیستم حملونقل دانشجویی دانشگاه با ماشینهای پیآرتی (که نوعی سیستم حملونقل سریع و بدون راننده بود) جایگزین شود. این ایده امروزه در شرکت آلفابت با کار روی ماشینهای بدون راننده و بهبود حملونقل مبتنی بر داده دنبال میشود. در این دوره او یک طرح کسبوکار موفق هم برای یک شرکت نرمافزاری نوشت که از برنامههای کامپیوتری برای نواختن موسیقی سینتیسایزر استفاده میکرد. پس از پایان دورهی کارشناسی، لری برای اخذ مدرک کارشناسی ارشد خود در رشته علوم کامپیوتری وارد دانشگاه استنفورد در پالوآلتو کالیفرنیا شد.
مقطع دکترا و آشنایی با سرگی برین
لری پیج پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه استنفورد، تصمیم گرفت تحصیلات خود را در مقطع دکترای همان دانشگاه ادامه دهد. او مطالعات خود را در زمینهی ویژگیهای ریاضیاتی شبکه اینترنت و ساختار لینکهای آن بهعنوان یک نمودار بزرگ آغاز کرد. به زبانی ساده، پیج در زمینه ارتباط صفحات مختلف وب با همدیگر تحقیق میکرد و استاد مشاور او، تری وینوگراد، او را به ادامهی تحقیقاتش تشویق کرد و او تصمیم گرفت مطالعاتش را در زمینهی ماشینهای خودکار و کنترل از راه دور هم گسترش دهد.
لری در ادامهی تحقیقاتش تصمیم گرفت ارتباط صفحات وب و دسترسی به آنها از طریق یک منبع مشترک را بهعنوان موضوع پایاننامهی خود انتخاب کند. در این زمان بود که او با سرگی برین آشنا شد. سرگی برین یکی دیگر از دانشجویان مقطع دکترای دانشگاه استنفورد بود که به پروژهی پایاننامهی پیج، که در آن زمان Backrub نام داشت، پیوست. برخلاف آنچه تصور میشود، آنها از ابتدای آشنایی دوستان صمیمی یکدیگر نبودند و درواقع در بسیاری از زمینهها باهم اختلاف داشتند، ولی علاقه به یک موضوع مشترک باعث شد سرانجام به توافق برسند؛ بازیابی اطلاعات از مجموعههای بزرگ داده.
پیج و برین میخواستند راهی پیدا کنند تا با استفاده از دادههای بهدستآمده از لینک ورودی (Back link)، وبسایتها را به لحاظ اهمیت درجهبندی کنند. آنها باهم یک مقالهی پژوهشی تحت عنوان «آناتومی یک موتور جستجوی بسیار بزرگ ابرمتنی» منتشر کردند. این مقاله به یکی از معتبرترین مقالات علمی زمان با بیشترین میزان دانلود تبدیل شد. در حال حاضر این مقاله در رتبهی دهم برترین رفرنسهای دانشگاه استنفورد قرار دارد. پس از آن، پیج و برین متوجه شدند با الگوریتمی که نوشتهاند میتوانند یک موتور جستجوی عالی بسازند.
توسعهی موتور جستجو
پیج و برین درحالیکه ایدههایشان را با هم به اشتراک میگذاشتند و ترکیب میکردند؛ اتاق لری را در خوابگاه به لابراتوار مکانیکی استخراج قطعات یدکی کامپیوترهای ارزانقیمت تبدیل کردند. آنها میخواستند با این قطعات وسیلهای بسازند که موتور جستجوی نوپای آنها را به پهنای باند شبکهی دانشگاه استنفورد متصل کند. پسازاینکه اتاق لری از انبوه ابزارهای کامپیوتری پر شد، آنها دفتر کار خود را به اتاق سرگی برین منتقل کردند؛ جایی که توانستند برای اولین بار موتور جستجوی خود را مورد آزمایش قرار دهند. رشد سریع پروژهی آنها باعث شد برای مدتی شبکهی دانشگاه استنفورد دچار اختلال شود.
آنها تلاش کردند با استفاده از برنامهنویسی HTML، یک صفحهی جستجوی ساده برای کاربران عادی راهاندازی کنند؛ چون کسی را نداشتند که گرافیک پیشرفتهتر و زیباتری به صفحهی آنها اضافه کند. موتور جستجوی آنها که هنوز Backrub نام داشت، بهسرعت رشد کرد و بین دانشجویان استنفورد به محبوبیت رسید؛ ولی این محبوبیت و گسترش کاربران باعث شد آنها به سرورهای جدیدی نیاز پیدا کنند.
راهاندازی گوگل
Backrub بیش از یک سال روی سرورهای استنفورد باقی ماند. در سال ۱۹۹۷، لری پیج و سرگی برین تصمیم گرفتند نام جدیدی برای موتور جستجوی خود انتخاب کنند. یک سال بعد، آنها نام «googol» را برای دامنهی شرکت خود انتخاب کردند که از نام یک عدد بسیار بزرگ (یک با صد صفر جلوی آن) برگرفته شده بود؛ چراکه میخواستند این نام، نشاندهندهی حجم عظیم دادههایی باشد که در وبسایت آنها مورد جستجو قرار میگیرد. پیج حس میکرد در مقام مدیریت بهتر میتواند کار کند؛ چون بیش از اینکه از برخورد و معاشرت با مردم لذت ببرد، خود را در تمرکز بر اهداف شرکت و نتایج متمرکز موفق میدید. همزمان با ثبت شرکت، آن دو به توافق رسیدند که پیج مدیرعامل شرکت و برین هم بنیانگذار و رئیس هیات مدیره شرکت بماند. آنها هدف خود را با این جمله منتشر کردند: «سازماندهی اطلاعات جهان و کاربردی کردن آن برای عموم مردم».
پیج از ابتدای مدیریت گوگل، قوانین خاص خود را به اعضای این شرکت اعلام کرد. ایدههایی که اگرچه در شروع کار، مخالفتهای زیادی را برانگیختند؛ ولی بهمرور تبدیل به اصول مدیریتی بسیاری از شرکتهای بزرگ شدند:
- کار خود را به دیگران محول نکنید. هر کاری که از دستتان برمیآید، خودتان انجام دهید تا کارها سریعتر پیش بروند.
- اگر کاری که انجام میدهید چیزی به ارزشهای شرکت اضافه نمیکند، نباید آن را انجام بدهید.
- ایدهها از سن خیلی مهمترند. اگر کسی از شما جوانتر است، به این معنا نیست که سزاوار احترام و همکاری نیست.
- بدترین کاری که میتوانید انجام دهید این است که کسی را که مشغول کاری است، با گفتن «وقتت به پایان رسید» از ادامهی کار بازدارید. اگر میخواهید کسی را متوقف کنید، باید راه بهتری برای انجام کارها به او نشان دهید.
جذب سرمایه
در سال ۲۰۰۱، درحالیکه بیشتر استارتاپهای فضای اینترنت شرایط خوبی تجربه نمیکردند، گوگل رشدی انفجاری و سودی بسیار بالا داشت. در این سال پیج و برین، اریک اشمیت را بهعنوان مدیرعامل گوگل برگزیدند و لری پیج بهعنوان رئیس محصولات و سرگی برین بهعنوان رئیس فناوری گوگل، به کار خود ادامه دادند.
در اولین عرضهی عمومی سهام شرکت گوگل در ۱۹ آگوست ۲۰۰۴، درمجموع ۱۹,۶۰۵,۰۵۲ سهم با قیمت پایهای هر سهم به مبلغ ۸۵ دلار فروخته شد. این شرکت در بازار بورس و سهام آمریکا با نماد GOOG شناخته میشود.
رشد گوگل
پس از اولین عرضهی سهام گوگل، لری پیج و سرگی برین در سن ۲۷ سالگی میلیاردر شده بودند. در این زمان گوگل، شرکت مورد علاقهی سرمایهگذاران بود و قیمت سهام هرروز افزایش مییافت. هر سه مدیر ارشد گوگل یعنی پیج، برین و اشمیت، از دریافت هرگونه پاداش و تسهیلاتی خودداری کردند و ثروت خود را به عملکرد بازار سهام واگذار کردند.
شرکت گوگل با ارائهی خدمات و اپلیکیشنهای محبوب و جدید، به رشد خود ادامه داد؛ ازجمله نوار ابزاری که اجازه میداد کاربران از دسکتاپ کامپیوتر بدون مراجعه به سایت گوگل قادر به جستجو باشند (Google toolbar)، سرویس ایمیل رایگان (Gmail)، گوگل ارث (Google Earth) که به کاربران اجازه میداد به تصاویر ماهوارهای سراسر دنیا دسترسی داشته باشند، گوگل مپس (Google Maps)،گوگل درایو (Google Drive)، گوگل فوتوز (Google Photos) و گوگل بوک (Google Book Search). بعلاوه کاربران میتوانستند انتخاب کنند که جستجوی آنها فقط تصویر، ویدیو یا وبسایت باشد.
در پایان سال ۲۰۰۶، شرکت گوگل ۱۰ هزار کارمند داشت و درآمد سالیانهی آن بیش از ۱۰ میلیارد دلار بود. در سال ۲۰۰۷، مجلهی فورچن شرکت گوگل را بهعنوان برترین محیط کار جهان معرفی کرد.
گوگل اقدامات استراتژیک موفقیتآمیز دیگری هم داشت؛ ازجمله خرید شرکت یوتیوب (YouTube) در سال ۲۰۰۶ به مبلغ ۱.۶۵ میلیارد دلار و خرید موتورولا موبیلیتی (Motorola Mobility) در سال ۲۰۱۱ به مبلغ ۱۲.۵ میلیارد دلار.
در این زمان لری پیج تصمیم گرفت اندروید اندی رابین را بخرد؛ ولی این مسئله را تا زمانی که قرارداد به مرحلهی نهایی خود نرسیده بود با اشمیت در جریان نگذاشت.
در سال ۲۰۱۰ ، گوگل ۲۰ درصد از سهام منابع انرژی NextEra را در داکوتای شمالی خریداری کرد. در اواسط سال ۲۰۱۱، لری پیج شبکه اجتماعی گوگل پلاس (+Google) را برای رقابت با فیسبوک راهاندازی کرد. در این زمان، پس از ده سال لری پیج تصمیم گرفت به مقام مدیرعاملی خود بازگردد. در طول این مدت شیوهی مدیریتی او تغییر کرده بود و حس میکرد برای رسیدن به اهداف شرکت، به تیمی هماهنگ و پویا نیاز دارد که محصولات و اپلیکیشنهای گوگل را مورد بازنگری و توسعه قرار دهد.
آلفابت
در تاریخ ۱۰ آگوست ۲۰۱۵، لری پیج رسماً اعلام کرد که شرکت گوگل، بهعنوان زیرمجموعهای از شرکت هلدینگ آلفابت درخواهد آمد. پیج در مقام مدیرعامل آلفابت و ساندار پیچای بهعنوان مدیرعامل گوگل فعالیت میکنند. طبق بیانیهی پیج، آلفابت اجتماعی از شرکتها است که البته گوگل بزرگترین بخش این مجموعه است. هدف پیج این بود که قدرت مدیریتی بیشتری داشته باشد و بتواند اهداف مستقل غیر مرتبط مثل ساخت لوازم هوشمند خانگی، گسترش اینترنت از طریق پروژهی بالونهای لون و بهبود زندگی بشر را هدایت کند. نام آلفابت به معنی الفبا یا مجموعهی حروف یکزبان، نمادی از همین اصل بود. او همچنین گفت این سازماندهی مجدد، گوگل را تبدیل به شرکتی خالصتر و پاسخگوتر خواهد کرد. لری پیج و سرگی برین در دسامبر ۲۰۱۹ مدیریت آلفابت را نیز به ساندار پیچای واگذار کردند.
لری پیج همچنین یکی از سرمایهگذاران شرکت تسلا موتورز است و در ترویج انرژیهای جایگزین تلاش میکند.
سخنان مشهور
- هدف ما رشد بلندمدت است؛ بنابراین با وجود اینکه در هزینههای کوتاهمدت خود سختگیر هستیم، بهراحتی روی نوآوریهای آینده سرمایهگذاری میکنیم.
- بسیاری از رهبران سازمانهای بزرگ، اعتقادی به تغییرات ندارند. ولی اگر شما نگاهی به تاریخ داشته باشید، میبینید که همهچیز تغییر میکند. اگر شما کسبوکار ایستایی دارید، حتماً به مشکل برمیخورید.
- شما برای عملی کردن و گسترش یک ایده، لزوماً به یک شرکت صدنفری نیازی ندارید.
- بسیاری از شرکتها با گذشت زمان رو به افول میگذارند. اشتباه آنها این است که آینده را از دست میدهند. من همیشه سعی میکنم روی آینده متمرکز باشم. از خودم میپرسم آینده قرار است چگونه پیش برود؟ ما چه چیزی را خلق میکنیم؟ چطور میتوانیم آن را با نرخ بالایی به دست آوریم؟
- باید باور داشته باشید که بدون خلاف و گناه هم میشود خوب درآمد داشت.
لارنس ژوزف الیسون
لارنس ژوزف الیسون
لری الیسون موسس شرکت اوراکل یکی از شخصیت های مهم اهل آمریکا می باشد. Larry Ellison جزء افرادی در دنیا می باشد که به موفقیت و توسعه فردی دست یافته اند. او در سال 2018 با دارایی خالص بالغ بر 58.5 میلیارد دلار توانسته است، خود را در صدر دهمین ثروتمند جهان قرار دهد. لری الیسون مدیر عامل شرکت اوراکل، یکی از شرکتهای عمده در زمینه نرم افزارهای پایگاه داده است. همچنین بسیاری از مردم او را بر اساس یک تاجر، کارآفرین و نیکوکار نیز می شناسند.
زندگی نامه لارنس ژوزف الیسون (لری الیسون)
لری الیسون که به انگلیسی Larry Ellison خوانده می شود زاده 17 اوت 1994 در برانکس نیویورک می باشد. مادر الیسون با نام فلورانس اسپلمن یک یهودی از اودسا بود که با یک خلبان ارشد نیروی هوایی ایالت متحده ازدواج کرده، اما قبل از تولد لری که مادرش 19 سال داشت پدرش آنها را ترک کرد .لری در 9 ماهگی دچار بیماری ذات الریه شد و چون مادرش مجرد و فقیر بود نمی توانست از پس مخارجش بر بیاید. بنابراین او را به خواهر و خواهر شوهرش ( لیلیان اسپلمن الیسون و لوئیس الیسون ) که خانواده ای متوسطه در منطقه یهودی نشین شیکاگو بودند سپرد.
لارنس ژوزف الیسون که در یک آپارتمان کوچک در جنوب شهر زندگی می کرد حتی تا 12 سالگی نمی دانست که به پسر خواندگی پذیرفته شده است. او حتی تا سن 47 سالگی نتوانست مادر واقعی خودش را ببیند. لوئیس الیسون پدر ناتنی لری الیسون یک کارمند دولتی در املاک و مستغلات بود، اما بنا به مشکلاتی در رکورد آمریکا مجبور به از دست دادن شغلش شد و از آن پس در شغل حسابداری مشغول به کار شد.
لری الیسون که به انگلیسی Larry Ellison خوانده می شود زاده 17 اوت 1994 در برانکس نیویورک می باشد. مادر الیسون با نام فلورانس اسپلمن یک یهودی از اودسا بود که با یک خلبان ارشد نیروی هوایی ایالت متحده ازدواج کرده، اما قبل از تولد لری که مادرش 19 سال داشت پدرش آنها را ترک کرد .لری در 9 ماهگی دچار بیماری ذات الریه شد و چون مادرش مجرد و فقیر بود نمی توانست از پس مخارجش بر بیاید. بنابراین او را به خواهر و خواهر شوهرش ( لیلیان اسپلمن الیسون و لوئیس الیسون ) که خانواده ای متوسطه در منطقه یهودی نشین شیکاگو بودند سپرد.
لارنس ژوزف الیسون که در یک آپارتمان کوچک در جنوب شهر زندگی می کرد حتی تا 12 سالگی نمی دانست که به پسر خواندگی پذیرفته شده است. او حتی تا سن 47 سالگی نتوانست مادر واقعی خودش را ببیند . لوئیس الیسون پدر ناتنی لری الیسون یک کارمند دولتی در املاک و مستغلات بود، اما بنا به مشکلاتی در رکورد آمریکا مجبور به از دست دادن شغلش شد و از آن پس در شغل حسابداری مشغول به کار شد.
دوران تحصیل لری الیسون
لری الیسون به تحصیلات و ورزش بسیار علاقه شدیدی داشت. او دور ان دبستان را در مدرسه یوجین فیلد و دوران دبیرستان را در مدرسه ساوث شور در اوربانا کمپین گذراند و هم زمان در تیم والیبال، اسکی و اسکواش نیز عضو بود.
دوران دانشگاه لری الیسون
لارنس ژوزف الیسون (لری الیسون) بسیار به ریاضیات علاقه داشت و همیشه رویای مهندس شدن را در سر داشت اما همه به او فشار می آوردند که باید پزشک شود، بنابراین به اجبار دانشگاه ایلی نویز را در سال 1962 برای ادامه تحصیل انتخاب کرد در آنجا نیز درسش بسیار عالی بود و توانست در همان سال اول عنوان بهترین دانشجو را در رشته علوم از آن خود کند . در سال دوم دانشگاه مادرش که همان خاله اش می شود لیلیان اسپلمن مریض شد و از بیماری سرطان فوت کرد بنابراین نتوانست به امتحانات برسد و به شیکاگو برگشت.
با برگشت به شیکاگو مجبور به ترک تحصیل شد و مجبور به کار کردن نیمه وقت در انواع قسمت های مختلف شد اما نتیجه ای قابل قبول را دریافت نکرد.با توجه به شک و تردیدهایی که داشت تصمیم به ادامه تحصیل گرفت و در همان جا یعنی شیکاگو رشته ریاضیات و فیزیک را برای تحصیل انتخاب کرد، اما لری السیون همانند سابق باقی نمانده بود و با توجه به ضعیف بودن نتوانست بیش از یک ترم دوام بیاورد. پس دانشگاه او را اخراج کرد.
بعد از اخراج از دانشگاه در طول یک ترم گذرانده شده او با برنامه نویسی آشنایی پیدا کرده بود ( لری الیسون برخلاف بیل گیتس تا قبل دانشگاه هیچ آشنایی با کامپیوتر و برنامه نویسی نداشت )، به همین دلیل تصمیم به انجام کارهای کامپیوتری کرد و چون پیشرفت سریعی را به دنبال داشت توانست برای شرکت های مختلفی برنامه نویسی انجام دهد. از این رو پس انداز اندکی را دریافت کرد و چون پدرش مداوم به او سرکوفت می زد ،تصمیم به نقل مکان کردن به کالیفورنیا در سال 1966 یعنی 22 سالگی گرفت.
شروع به کار کردن در عرصه حرفه ای
لارنس ژوزف الیسون بعد از ورود به کالیفرنیا توانست در انواع شرکت های مختلف کار کند . تنها هدف وی ثابت کردن توانایی اش به ناپدری بود ، بنابراین بعد از مدتی توانست اولین شغل خود را در شرکت تکنولوژی امدال (Amdahl) پیدا کند و همین باعث شد اولین سامانهی بزرگ رایانه ای منطبق بر آیبیام (IBM-Compatible Mainframe System) را طراحی کند . بعد از طراحی IBM وی در دهه هفتاد توانست به شرکت الکترونیکی آمتکس که رقابت شدید را با سونی داشتند برود . در آنجا با تلاش و کار فراوان توانست معروفترین کار خود را که پروژه پایگاه داده با نام CIA طراحی کند که نام اوراکل را برایش انتخاب کرد (شرکت اوراکل بعد از مایکروسافت توسط بیل گیتس یکی از دومین شرکت های بزرگ نرم افراری دنیا می باشد ).
یکی از افراد مورد اعتماد و دوست الیسون باب میز سرپرست آمتکس بود که تمام ایده های خود را با او در میان می گذاشت .در سال 1977 بود که باب میز آمتکس را ترک کرده و با دو همکار قدیم خود با نام بروس اسکات و اد اوتس را جهت همکاری فراخواند تا آزمایشگاه توسعه نرم افزار Software Development Labs را تاسیس کنند ، که با سرمایه 800 دلار انجام شد. بعد از مدتی نیز الیسون تصمیم به ترک آمتکس گرفته و با 1200 دلار توانست به عنوان شریک تجاری آنها تبدیل شود .
از همان اول لری الیسون توانست رئیس شرکت SDL شود. بعد از مدتی کار کردن اد اوتس مقاله ای را با عنوان مدل ارتباطی داده برای بانکهای داده بزرگ و اشتراکی از ادگار اف کاد نزد باب و لری الیسون آورد . اما آنها هیچ چیز قابلیت تجاری سازی در آن نمی دیدند، ولی لری کاملا تحت تاثیر قرار گرفته و قابلیت تجاری سازی را می دیدند. بر همین مبنا تصمیم گرفتند یک سیستم مدیریت داده را ( DBMS) طراحی کنند، تا بعد تمام شدن جهت تقسیم بندی ذخیره ی اطلاعات مشتریان، دادههای تجهیزات، یادداشتهای مالی، اطلاعات مربوط به مبادلات، مکاتبات و اسناد قانونی، مورد استفاده سایر شرکتها قرار گیرد.
تاسیس شرکت اوراکل
در سال 1979 بود که شرکت SDL به Relational Software تغییر نام داده شد و تولید محصول الیسون و شریکانش نزدیک به 2 سال طول کشید. سرانجام در سال 1982 محصول جدید با نام Oracle RDBMS تولید شد که با نام شرکت نرمافزاری اوراکل جهت فیلتر کردن و مرتبسازی بهترین کالاها و خدمات پرفروش ثبت شد .
در این زمان شرکت تنها 8 کارمند داشت که سه تن از آنها خود صاحبان اوراکل و درآمد سالانه کمتر از یک میلیون دلار بود. بعد از یک سال شرکت IBM تصمیم گرفت که اوراکل را با شرکت سامانه بزرگ رایانه ایش منطبق سازد . بنابراین این شد که سالانه در آمد اوراکل دو برابر می شد و این تا 7 سال ادامه پیدا کرد، تا اینکه به یک غول میلیاردی تبدیل شد، به هیمن دلیل چون فروش عالی بود تصمیم به نام گذاری آن به نام Oracle Corporation شدند.
سال 1983 بود که نسخه سوم Oracle RDBMS در دسترس قرار گرفت . تا بر روی انواع سیستم عامل کامپیوترهای شخصی، ایستگاه های کاری، پردازنده های مرکزی و میکرو کامپیوترها نصب شود. این خود موفقیتی چشم گیر بود زیرا توانست درآمد را به سالانه 5 میلیون دلار برساند .
سال 1985 بود که سازمان های دولتی و شرکت های بین المللی صنایع خودرو سازی، هوا فضا، دارو سازی و کارخانه های صنعتی وارد شدند و باعث بالا رفتن سالانه 55 میلیون دلار ده بوده اند.
در 12 مارس سال 1986 Oracle به بازار سهام وارد شد و خود را با ORCL عرضه بازار کرد. ابتدا قیمت هر سهم 15 میلیون دلار بود اما آخر روز به 20.7 افزایش پیدا کرد. این بود که با فروش 2/1 میلیون سهم، بهای شرکت به 31.5 میلیون دلار بالا رفت.
معرفی SQL
با فروش سهام اوراکل لری الیسون توانست در آمد بالایی را داشته باشد. به همین دلیل الیسون بازاریابی را در 35 کشور دنیا تاسیس کرد. در همین مدت بود که SQL را معرفی کرد تا بتواند دادههای ذخیره شده در سیستم های شبکهای را پردازش و بازیابی کند.
بین سال های 1990 تا 1993 بود که سای بیس توانست رونق بالایی را داشته باشد و بازار را در دست خود بگیرید و چون اوراکل را پشت سر گذاشته بود مایکروسافت تمامی حقوق نرم افزاری سای بیس را خریداری کرده و بعد sql server را در بازار عرضه کرد. حدود یک سال طول نکشید که اینفورمیکس سای بیس را جذب و از او پیشی گرفت . این رقابت بین لری الیسون و شرکت اینفورمیکس تا سال 1997 ادامه پیدا کرد تا اینکه بنا به تخلفاتی فیلیپ وایت به زندان رفته و سال 2001 IBM اینفورمیکس را جذب کرد.
سال 1997 بود که استو جابز موسس شرکت اپل بازگشت بنابراین الیسون به عضویت هیئت مدیره اپل در آمد و تا 5 سال باقی ماند تا اینکه استعفا داد.
سال 2014 الیسون مدیر عاملی را از اوراکل کنار گذشت و ریاست هیئت مدیره، مدیریت بخش تکنولوژی و مسئولیت بخش رسانهای این شرکت را بر عهده دارد .
سِرگِی میخایلوویچ برین
سِرگِی میخایلوویچ برین
سِرگِی میخایلوویچ برین (به روسی: Сергей Михайлович Брин) (زادهٔ ۲۱ اوت سال ۱۹۷۳) کارآفرین آمریکایی متولد روسیه است که با کمک لری پیج شرکت گوگل را بنیان نهادند.
برین در مسکو در خانوادهای یهودی به دنیا آمد. پدر او مایکل برین، ریاضیدان و مادر او اقتصاددان بود. آنها در ۱۹۷۹ که برین شش سال داشت به آمریکا مهاجرت کردند. برین از دانشگاه مریلند در علوم رایانه و ریاضیات در ۱۹۹۳ کارشناسی گرفت.
پس از دانشآموختگی از دانشگاه مریلند، برای ادامهٔ تحصیل در علوم رایانه در دانشگاه استنفورد، کمکهزینهٔ تحصیلی از مؤسسهٔ خیریه «نشنال ساینس» دریافت کرد و در ۱۹۹۵ کارشناسی ارشد گرفت.
سرگی برین از همان ماههای اول استنفورد، مجذوب فناوریهای اینترنتی و موتورهای جستوجو شد و مقالات ارزشمندی درزمینهٔ روشهای استخراج اطلاعات از منابع غیر ساختاری و بازیابی اطلاعات در مجموعههای بزرگ متون و دادههای علمی تألیف کرد. همچنین نرمافزاری توسعه داد که کارهای تجربی را با استفاده از یک پردازنده کلمه بهنام TeX، به فرمت HTML تبدیل میکرد. او چندین اپلیکیشن کاربردی هم برای دانشجویان ساخت که البته یکی از آنها با شکایت برخی دانشجویان بهعلت استفاده از عکسهای مجلات روز، از وبسایت دانشگاه حذف شد. در کنار فعالیتهای مبتکرانهاش درزمینهٔ فناوری، سرگی با لیست واحدهای انتخابی پیشرفتهی شنا، رقص، قایقرانی و ژیمناستیک، تعجب اطرافیانش را برانگیخته بود.
آشنایی با لری پیج
مقطع مهم زندگی سرگی در استنفورد، مارس سال ۱۹۹۵ بود؛ زمانیکه او در جلسهی بهاری معرفی دانشجویان آیندهی دکترای علوم کامپیوتر، با لری پیج آشنا شد. در تابستان همان سال او به پروژهی دانشگاهی پیج پیوست. در ابتدای کار مشترک، آنها در بسیاری از زمینهها با هم اختلافنظر داشتند.
سرگی برین روی توسعهی سیستمهای دادهکاوی متمرکز بود و لری پیج روی توسعهی ارتباطات صفحات وب با او کار میکرد و اینکه یک مقاله پژوهشی را چطور میتوان در مقالات دیگر از طریق لینک معرفی کرد. با این حال اختلاف نظر آنها زمان زیادی طول نکشید. هر دوی آن ها به بازیابی اطلاعات از مجموعههای بزرگ علاقه داشتند و بعد از اینکه چندین هفته بیشتر با هم وقت گذراندند تا ایدههای خود را دراین زمینه باهم به اشتراک بگذارند، تبدیل به دوستان صمیمی شدند.
امکانات موجود برای جستوجو در صفحات وب، آنها را براساس تعداد تکرار یک کلمهی خاص در یک متن ردهبندی میکرد؛ برای همین هر جستوجو، تعداد بیپایانی از صفحات را به کاربران پیشنهاد میکرد که اغلب با موضوع مورد نظر کاربران ارتباط کمی داشتند. پیج و برین فکر میکردند ردهبندی وبسایتها براساس لینکهای مرتبط آنها با سایر صفحات، میتواند مبنای بسیار بهتری برای یک موتور جستوجو باشد.
نتیجهی این بحثها و پژوهشهای مشترک، مقالهای بود بهنام « آناتومی یک موتور جستجوی بسیار بزرگ فرا متنی». آنها در این مقاله الگوریتمی طراحی کرده بودند که با استفاده از دادههای لینک ورودی، وبسایتها را براساس اهمیت محتوا درجهبندی میکرد. این مقاله همزمان بود با پروژهی دکترای لری پیج که BackRub نام داشت.
تحقیقات مشترک سرگی برین و لری پیج مورد استقبال شدید استادان استنفورد قرار گرفت و آنها متوجه شدند که با توسعهی این الگوریتم، میتوانند یک موتور جستجوی واقعی فوقالعاده بسازند. الگوریتم جدیدی که برین پیشنهاد میکرد، مبتنی بر تکنولوژی جدیدی بود که رابطهی پیوندهای لینک شده به یک صفحهی وب را با هم آنالیز و تحلیل میکرد.
توسعهی موتور جستوجو
سرگی و لری برای عملی کردن ترکیب ایدههایشان، اتاق لری را در خوابگاه به آزمایشگاه مونتاژ قطعات کامپیوتری ارزانقیمت تبدیل کردند تا با اتصال این قطعات دستگاهی بسازند که بتواند شبکهی جستجوی آنها را - که هنوز بهنام پروژهی لری پیج یعنی BackRub خوانده میشد - به پهنای باند شبکه اینترنتی دانشگاه استنفورد متصل کند. این موتور جستجوی اولیه که با زبان HTML برنامهنویسی شده بود، گرافیکی ساده و عملکردی بسیار عالی و کاربردی داشت.
در اوت سال ۱۹۹۶، نسخهی اولیهی موتور جستجوی آنها روی وبسایت دانشگاه قرار گرفت. البته در آن زمان BackRub فقط برای دانشجویان استنفورد قابل دسترسی بود؛ ولی ازآنجاکه مورد استقبال شدید دانشجویان قرار گرفت و کاربران آن در مدت کوتاهی بسیار زیاد شدند، آنها به سرورهای بیشتری نیاز پیدا کردند.
در اوایل سال ۱۹۹۷، آمار صفحهی BackRub به این شرح بود:
- مجموع URL-های HTML قابل بارگذاری: ۷۵.۲۳۰۶ میلیون
- مجموع محتوای دانلودشده: ۲۰۷.۰۲۲ گیگابایت
- زبان برنامهنویسی : جاوا و پایتون
موتور جستجوی سرگی برین و لری پیج عملکردهای اولیه و ویژگیهای یک موتور جستجوی واقعی را داشت: یک ورودی جستوجو که موضوع خود را در آن تایپ میکردند و فهرستی از لینکهای رتبهبندی شده براساس اهمیت دریافت میکردند. خیلی زود تعداد جستجوی روزانهی آنها به ۱۰ هزار مورد در روز رسید و برین و پیج متوجه شدند که توان بالقوهی این موتور میتواند خیلی بیشتر از این باشد. حالا آنها حداقل به بیست هزار دلار احتیاج داشتند تا سرورهای خود را گسترش دهند.
تأسیس گوگل
در پاییز سال ۱۹۹۷، سرگی برین و لری پیج بهدنبال نام جذابتری برای موتور جستجوی خود میگشتند و دوست آنها، شان اندرسون، Googolplex را پیشنهاد داد که آنها ترجیح دادند این نام را به Googol کوتاه کنند. Googol عددی بسیار بزرگ و معادل یک و صد صفر جلوی آن بود و بهنوعی نماد حجم انبوه دادهکاویهای موتور جستجوی آنها بود. آنها این نام را برای صفحهی وب خود ثبت کردند با این توافق دوطرفه که سرگی برین، رئیس هیئتمدیرهی شرکت باشد و لری پیج مدیرعامل. طبق بیانیهای که منتشر کردند، هدف آنها از کار شرکت به این صورت اعلام شد: «سازماندهی اطلاعات جهان و در دسترس نهادن آن برای عموم مردم».
در این هنگام آنها تحصیلات خود را در مقطع دکترا متوقف کرده بودند، کاری که اصلاً والدینشان را خوشحال نمیکرد.
دفتر ابتدایی شرکت آنها، گاراژ یکی از دوستانشان یعنی خواهر نامزد سرگی، سوزان ووجچیکی در منلو پارک کالیفرنیا بود. در آن زمان، آنها بهدنبال سرمایهگذاری میگشتند که ایدهی آنها را حمایت کند و با کمک او بتوانند سرمایهی اولیهی شرکت را تهیه کنند. پس از شکست در جلب نظر مدیر آلتاویستا و یاهو، بالاخره مدیرعامل شرکت سان مایکروسیستمز، برای آنها چکی به مبلغ یک صد هزار دلار بهنام شرکت Google نوشت. مشکل اینجا بود که شرکتی بهنام گوگل وجود نداشت.
در سال ۱۹۹۸ شرکت گوگل هنوز در آستانهی رشد خود بود که مجلهی PC، این موتور جستوجو را در صدر ۱۰۰ وبسایت برتر سال معرفی کرد. چندی بعد کریگ سیلوراشتین بهعنوان اولین کارمند آنها مشغول به کار شد و یک سال بعد آنها توانستند به دفتر دیگری در پالوآلتو نقل مکان کنند.
تعداد کاربران گوگل بهسرعت در حال افزایش بود و کلمهی گوگل همه جا به چشم میخورد. آنها به طرح کسبوکار جدیدی نیاز داشتند تا هم بتوانند سرمایهی بیشتری برای توسعهی کار خود جمع کنند و هم کنترل امور را از دست ندهند. سرگی برین با این طرح نشان داد که آنها نهتنها در زمینهی فناوری، بلکه در زمینهی تجارت و کسب و کار نیز راه حل ها و رویکردهایی حساب شده دارند.
سیاستهای مالی گوگل
در ژوئن ۱۹۹۹، برین موفق شد دو شرکت سرمایهگذاری رقابتی Sequoia Capital و Kleiner Perkins Caufield را متقاعد کند که مبلغ ۲۵ میلیون دلار روی گوگل سرمایهگذاری کنند.
درحالیکه منبع درآمد اصلی سایر موتورهای جستجوی آن زمان (مثل آلتاویستا و اکسایت)، استفاده از تبلیغات گستردهی تصویری و ویدیویی بود، سرگی برین و لری پیج با تبلیغات تصویری بزرگ در وبسایت خود مخالف بودند و به طراحی ساده و سبک صفحهی خود افتخار میکردند. در پایان سال ۱۹۹۹، گوگل تقریبا در هر روز، ۷ میلیون جستوجو انجام میداد و در اواسط سال ۲۰۰۰، این رقم به ۱۸ میلیون جستوجو در روز رسیده بود. هزینههای عملیاتی آنها به ۵۰۰ هزار دلار در ماه مهرسید و آنها ناچار بودند راهی پیدا کنند که هم با سیاست عدم استفاده از تبلیغات تصویری آنها سازگار باشد و هم هزینههای روزافزون شرکت را پوشش بدهد. درنهایت آنها موفق شدند تبلیغات متنی را بهصورت لینک به وبسایت خود اضافه کنند و در ادامه، در اکتبر سال ۲۰۰۰، آنها Google AdWords را بهعنوان سرویس خدمات تبلیغاتی آنلاین خود معرفی کردند.
برین در حال حاضر مدیر تکنولوژی شرکت گوگل میباشد و دارایی خالص او در حدود ۱۸٫۵ میلیارد دلار در نهمین ماه مارس سال ۲۰۰۷ برآورد شده است. او در حال حاضر بیست و ششمین ثروتمند جهان و پنجمین ثروتمند آمریکا همراه با لری پیج است. او همچنین چهارمین ثروتمند جوان جهان میباشد.
جک دورسی
جک دورسی
جک دورسی تاجر و توسعه دهنده آمریکایی، یکی از مؤسسان و خالقان توییر و مؤسس و مدیرعامل Square -شرکت پرداخت های موبایلی- است. گاهی غیرمنتظره ترین ایده ها میتوانند به یک کسب و کار عالی تبدیل شوند. مثلاً، محصولی با اسم جذاب «توییتر» محصول اشتیاق یک برنامه نویس جوان به نام جک دورسی بود که میخواست دائماً از احوالات دوستانش باخبر باشد. وی در تأسیس سرویس بلاگ نویسی پیشرو بود و حالا می شود دید سرویس او چطور جهان را تکان داده است.
دوران جوانی جک دورسی
جک دورسی، 19 نوامبر 1976 در سنت لوئیس (میسوری، آمریکا) به دنیا آمد. در نوجوانی، عاشق رایانهها بود و ساعتها وقت صرف مطالعه یکی از اولین نسخههای IBM کرد. او میخواست نقشهی زندهای از نیویورک سیتی بکشد که نقطههای کوچک متحرک بسیاری از جمله آمبولانسها، ماشینهای پلیس و آتشنشانی، تاکسیها و غیره را در زمان واقعی نشان بدهد. علاقه جک به شهرها و شهرکها را میتوان به سادگی با مسافرتهای دائمی پدرش تیم دورسی توجیه کرد، یک مهندس تجهیزات پزشکی که پیشنهادات زیادی از سرتاسر آمریکا دریافت میکرد. خانواده دورسی چند خانه در زادگاهش سنت لوئیس عوض کرد و مدت کوتاهی در دِنوِر کلورادو ساکن شد. به محض اینکه آنها به جایی نقل مکان میکردند، جک فوراً نقشهی آنجا را میخرید و تا آخر شب در خیابانهای شهر قدم میزد. به نظر مادرش مارسیا دورسی، این شکلی از محافظت در برابر آدمهای جدید بود.
اولین چیزی که مردم درباره جک به یاد میآورند این است که پسر بسیار ساکتی بود! برای این واقعیت هم توضیحی وجود دارد. جک لکنت زبان داشت و به همین خاطر ترجیح میداد ساکت بماند. دورسی جوان خودش این مسئله را پس از قطع امید از پزشکان حل کرد. وی تعمداً در چند رقابت سخنوری شرکت کرده و پس از چند تلاش نافرجام، توانست عادی صحبت کند. بعدها این شیوه فاتحانه برای حل مسائل به او کمک کرد در شرایط سخت نیویورک و سانفرانسیسکو دوام بیاورد.
به گفته خود جک دورسی، او میتوانست متخصص بزرگی در نقشهبرداری شهری بشود اما علاقه دوران کودکیاش به نقشههای شهری دیری نپایید. ابتدا تلاش کرد اطلسهای جادهای را به فرمت دیجیتال دربیاورد و سپس با استفاده از یک بولتن برد یا تابلوی اعلانات الکترونیک (سیستم بولتن برد، نمونهی اولیه اینترنت است)، اشیای متحرک را در نقشهاش جای داد. نخستین تجربه برنامهنویسی جک در سن 14 سالگی رخ داد. وی چند برنامه برای سرویسهای ارسال تاکسی و آتشنشانی نوشت. برخی میگویند که ایده توییتر دقیقاً در یکی از آن لحظاتی به ذهنش رسید که به حرفهای رانندگان درمورد اینکه کجا بودهاند و چه کردهاند گوش میداد. به گفتهی منبع دیگری، این ایده در علاقهی قدیمیتر او ریشه داشت.
شروع برنامه نویسی
جک دورسی پس از ترک زادگاهش سنت لوئیس وارد دانشگاه علم و فنآوری میسوری شد، اما دو سال بعد به نیویورک سیتی شهری که از کودکی رؤیایش را در سر داشت نقل مکان کرد. علاقه او به فضاهای شهری به چیزی فراتر از یک سرگرمی صرف تبدیل شد. حالا جک میخواست نقاط متحرکش بر روی نقشه با هم ارتباط برقرار کرده و به هم بگویند الآن کجا هستند و چه میکنند. «چه خبر؟» این سؤال اصلی است که امروزه کاربران توییتر به آن پاسخ میدهند.
شرکت خدمات مدیریت پیک مقصد بعدی دورسی بود. در زندگینامه جک دورسی میخوانیم که او به سادگی سیستم امنیتی وبسایت شرکت را هک کرد و به مدیر ارشد آنجا، یعنی گِرِگ کید ایمیلی فرستاد حاوی پیشنهاداتی درمورد نحوه اصلاح حفره امنیتی ایجاد شده توسط خودش. جک علیرغم وجود خطر دستگیر شدن، در شرکت DMSC استخدام شد. آنجا درمورد سیستم ارسال پیام کوتاه چیزهایی یاد گرفت، همینطور درمورد برنامه جدیدی که از آن طریق نامهرسان میتوانست حرکت پیکها را در زمان واقعی مشاهده کند.
دورسی چند سال روی تولید نرمافزاری برای تاکسیها و آمبولانسها کار کرد، و نقش مهمی در ارتقای پروژه تازهی گِرِگ کید به نام dNet.com داشت. با این وجود، پس از ترکیدن حباب داتکام در سال 2000، این پروژه با شکست مواجه شده و دورسی بیکار شد. او به مدت تقریباً 5 سال بهصورت آزاد و مستقل کار کرد و حتی در دورههای آموزشی درمان با ماساژ هم شرکت نمود.
آغاز توییتر
دورسی به استخدام شرکت Odeo درآمد که متخصص استارتاپ های اینترنتی بود. شرکت در سیلیکون ولی واقع شده بود و توسط برنامهنویس و تاجر بااستعدادی به نام اوان ویلیامز اداره میشد که پیش از آن با سرگئی برین در گوگل کار کرده بود. سال 2006 Odeo درگیر بحران مالی و مهمتر از آن، مشکلات ایدئولوژیک شد. اوان به تیمش پیشنهاد کرد به چند گروه تقسیم شوند و چند محصول جدید تولید کرد. سپس یک روز که جک دورسی در زمین بازی نشسته بود و غذای مکزیکی میخورد، به همه از ایدهی سرویسی گفت که به کاربرانش اجازه میداد افکارشان را با هم به اشتراک بگذارند. به این شکل بود که سرویس SMS به بازار آمریکا عرضه شد. جالب است بدانید که وقتی نوجوانان اروپایی مدتها بود به هم پیام کوتاه میفرستادند، ایالات متحده، کشوری با فنآوری پیشرفته، تازه نخستین گام را به سمت کشف این سرویس ساده برداشت.
جک پیشنهاد استفاده از SMS را برای ارسال پیام از طریق برنامه مخصوصی مطرح کرد که پیامها را در میان فهرست دوستان منتشر میکرد (اما تعداد کاراکترهای مجاز پیام به 140 محدود میشد). فقط دو هفته طول کشید تا دورسی و دوستانش یک کد نوشته و به نام توییتر و لوگوی پرندهی آبی برسند.
اولین توییت
روز 21 مارس 2006 اولین یادداشت در سرویس میکروبلاگینگ توییتر منتشر شد. جک دورسی در حساب کاربریاش نوشت: «همین الآن توییترم را راه انداختم». اولین نسخهی عمومی این سرویس در ژوئن 2006 عرضه شد.
توسعه توییتر
با گسترش گوشیهای هوشمند، ارسال پیام از طریق اینترنت سادهتر از SMS شد. به گفته ابزار تحلیلی SimilarWeb، توییتر ماهانه 2.2 بیلیون بازدیدکننده دارد.
محبوبیت گسترده این پدیده نوظهور پس از جشنواره فیلم جنوب از جنوب غربی در سال 2007 شروع شد، جایی که کارمندان شرکت صفحهنمایشهای متعددی را نصب کردند که پیامهای دریافتی کاربران این سرویس در زمان واقعی را نمایش میداد. در این مرحله، خالقان توییتر قصد داشتند تعداد توییتهای روزانه را از بیست به شصت هزار برسانند. درست یک سال بعد، در می 2008، پیام بیلیونم ازطریق توییتر ارسال شد. شرکت توسعه یافت و درنتیجه ارزش کل سرمایه بازار آن به شاخص 1.5 بیلیون دلار رسید.
ایلان ماسک
ایلان ماسک
ایلان ماسک، کارآفرین، مخترع و یکی از سرشناس ترین چهره های دنیای فناوری است. زندگی نامه ایلان ماسک و افراد موفقی نظیر او، شاید حاوی تکاتی باشد که مسیر ما را برای رسیدن به موفقیت کوتاه تر و هموارتر نماید.
این روزها، روزی نیست که به رسانهها سری بزنیم و خبری در مورد ایلان ماسک (Elon Musk) نشنویم. او همهجا حضور دارد. ماسک از یک سو با «اسپیسایکس» (SpaceX) رویای تسخیر فضا را در سر دارد و از سوی دیگر با «تسلا موتورز» (Tesla Motors) میخواهد انقلابی در صنعت خودروسازی راه بیندازد.
بخش اول زندگی نامه ایلان ماسک
ایلان ماسک در سال ۱۹۷۱ در آفریقای جنوبی بهدنیا آمد. او در سن ۲۸ سالگی با فروش استارتاپ کوچک Zip2 به شرکت کامپک (Compaq) میلیونر شد. ایلان ماسک در سال ۱۹۹۹ شرکت X.com را راه انداخت؛ سال ۲۰۰۲ نوبت به Space X رسید؛ سال ۲۰۰۳ هم او مدیرعامل تسلا موتورز شد.
سال ۲۰۱۲ ایلان ماسک اولین فضاپیمای تجاری را به ایستگاه بینالملی فضایی فرستاد. جاهطلبیهای ایلان به این چند مورد محدود نیست. ایلان رویای شکستن مرزهای زمان و مکان را در سر دارد.
ایلان ماسک متولد شهر پرتوریای آفریقای جنوبی است. او دوران کودکی و نوجوانی خود را در این کشور سپری کرد. ایلان در ۱۰ سالگی صاحب یک دستگاه کامپیوتر شد و وقتی ۱۲ سالش شد توانست اولین بازی کامپیوتری خود را بسازد.
این بازی، بلستر (Blaster) نام داشت. جالب اینجا است که مجلهی PC and Office Technology این بازی را با قیمت ۵۰۰ دلار از او خرید. ایلان در ۱۹ سالگی، برای تحصیل به کانادا مهاجرت کرد. پس از گذراندن دو سال در دانشگاه کویینز، در سال ۱۹۹۱ این دانشگاه را رها کرد و به دانشگاه پنسیلوانیا رفت.
او در آنجا در رشتههای کسبوکار و فیزیک، دو مدرک لیسانس گرفت. سپس برای ادامهی تحصیل در دکترای رشتهی فیزیک انرژی به دانشگاه استنفورد در کالیفرنیا رفت. اما ایلان، تنها دو روز آنجا دوام آورد. ورود او به دانشگاه استنفورد همزمان بود با اوجگیری شرکتهای اینترنتی نوپا. او هم برای اینکه از قافله عقب نماند، به این موج پیوست و اولین شرکت خود را با نام Zip2 راه انداخت.
بخش دوم زندگی نامه ایلان ماسک، ورود به دنیای کسب و کار
Zip2 یک راهنمای شهری آنلاین بود که محتوای لازم برای سایتهایی مثل «نیویورک تایمز» و «شیکاگو تریبون» را تامین میکرد. در سال ۱۹۹۹، شرکت کامپیوتری «کامپک» (Compaq)، شرکت Zip2 را با قیمت ۳۰۷ میلیون دلار نقد و ۳۴ میلیون دلار سهام خرید.
شخص ایلان ماسک، از این معاملهی تاریخساز، ۲۲ میلیون دلار به جیب زد. اما این تازه اول راه ایلان جوان بود. قدم بعدی ایلان ماسک، دنیای پرداختهای مالی را دگرگون کرد.
ایلان ماسک در سال ۱۹۹۹، شرکت X.Com را تاسیس کرد. این شرکت در زمینهی خدمات مالی آنلاین فعالیت میکرد. یک سال بعد، این شرکت با «کانفینیتی» (Confinity) ادغام و سرویس معروف «پیپال» (PayPal) متولد شد. در سال ۲۰۰۲ هم فروشگاه اینترنتی eBay شرکت PayPal را با قیمت ۱٫۵ میلیارد دلار تصاحب کرد. در آن هنگام ۱۱ درصد سهام PayPal به ایلان ماسک تعلق داشت.
ایلان ماسک و اسپیس ایکس
ماسک در سال ۲۰۰۱ ماسک به همراه دو تن از دوستان خود به مسکو رفت تا برای پروژههای فضایی خود تعدادی موشک قاره پیمای دست دوم از روسیه خریداری کند. به گفتهی دوست ماسک، روسها که به او به چشم یک تازهکار نگاه میکردند، مرتبا او را مسخره میکردند. در نتیجه ماسک و دوستانش مجبور شدند دست خالی به آمریکا بازگردند. یک سال بعد ماسک به همراه مایک گریفین که تجربهی کار برای CIA، ناسا، اوربیتال ساینس و چند شرکت و سازمان معتبر دیگر را در کارنامهی خود داشت، برای خرید ۳ موشک قاره پیما به روسیه بازگشت.
پس از اینکه ماسک متوجه شد روسها قیمت گزاف «۸ میلیون دلار برای هر راکت» مطالبه میکنند، تصمیم گرفت خودش شرکتی برای تولید موشکهای ارزانقیمت تأسیس کند و اینگونه بود که سومین شرکت ماسک با نام «Space Exploration Technologies Corporation» یا به اختصار SpaceX، تأسیس شد.
به گفتهی یکی از اولین سرمایهگذاران اسپیس ایکس، ماسک متوجه شده بود که مواد خام مورد نیاز برای ساخت موشک تنها ۳ درصد قیمت آن را تشکیل میدهند. به لطف استفاده از مهندسی نرمافزار و طراحی ماژولار، اسپیس ایکس توانست هزینهی پرتاب موشک را با مضربی از ۱۰ کاهش بدهد و همچنان به حاشیهی سودی ۷۰ درصدی دست پیدا کند.
ماسک که با سرمایهی ۱۰۰ میلیون دلاری حاصل از پروژههای قبلی خود اسپیس ایکس را تأسیس کرده بود، بهصورت همزمان عنوان مدیر ارشد اجرایی (CEO) و مدیر ارشد تکنولوژی (CTO) این شرکت را در اختیار دارد. اسپیس ایکس راکتهایی با نام فالکون (الهام گرفته از نام فضاپیماهای Millennium Falcon در فیلم جنگ ستارگان) و کپسولهای فضایی با نام دراگون تولید میکند.
در سال ۲۰۰۸ ناسا با عقد قراردادی ۱.۶ میلیارد دلاری، وظیفهی ارسال محموله به ایستگاه فضایی بینالمللی (ISS) طی ۱۲ پرتاب را به اسپیس ایکس سپرد. در همان سال موشک فالکون ۱ این شرکت اولین موشک خصوصی لقب گرفت که ماهوارهای را در مدار زمین قرار داده است.
ایلان و تسلا موتورز
تسلا موتورز، ماجراجویی جدید ایلان ماسک بود. این شرکت در سال ۲۰۰۳ تاسیس شد. ایلان ماسک یکی از بنیانگذاران اصلی این شرکت بود. او هماکنون بهعنوان مدیر عامل اجرایی و رییس هیات مدیرهی تسلا موتورز فعالیت میکند.
تسلا موتورز روی طراحی و تولید خودروهای الکتریکی مقرونبهصرفه تمرکز دارد. در سال ۲۰۰۸ این شرکت «رودستر» (Roadster) را معرفی کرد. خودرویی اسپورت که در ۳٫۷ ثانیه سرعت آن از صفر به ۹۷ کیلومتر بر ساعت میرسد. این خودروی تمامبرقی با یک بار شارژ تا حدود ۳۹۳ کیلومتر مسافت را طی میکند.
«مدل اس» (Model S) اولین خودروی سدان الکتریکی تسلا بود. این خودرو هم موفقیتهای زیادی را برای تسلا موتورز به ارمغان آورد. Model S در سال ۲۰۱۳ بهعنوان خودروی سال مجلهی Motor Trend انتخاب شد. تسلا «مدل ایکس» (Model X) سومین خودروی شرکت ۱۲ سالهی تسلا است. یکی از جالبترین ویژگیهای مدل X، درهای عقب آن است که مثل دو بال باز میشوند.
سیری ناپذیر مانند ایلان ماسک
به نظر میرسد بلندپروازیهای ایلان ماسک حد و مرزی ندارد. او در سال ۲۰۱۳ یک طرح مفهومی انقلابی را منتشر کرد؛ طرحی که میتواند صنعت حملونقل را بهکلی متحول کند. او از این ایده با نام «هایپرلوپ» (Hyperloop) یاد میکند. این اختراع میتواند سرعت جابهجایی بین نقاط جغرافیایی مختلف را به شکل محسوسی افزایش دهد.
هایپرلوپ انرژی خود را از منابع تجدیدپذیر دریافت میکند. در این سیستم افراد داخل کپسولهای مخصوصی مینشینند و با سرعت باورنکردنی ۹۶۲ تا ۱۲۲۰ کیلومتر بر ساعت جابهجا میشوند. باوجود تمام انتقادها، ایلان ماسک سرسختانه روی این پروژهی انقلابی کار میکند.
البته ایدهپردازیهای ماسک تنها به پروژهی هایپر لوپ ختم نمیشود. فهرست شرکتهایی که او در حوزههای مختلف، خود راه انداخته یا در راهاندازیشان سهیم بوده بلند است. گویی در ذهنش آیندهای را ترسیم کرده و هر یک از این شرکتها تکهای از جورچین آن «آینده»اند.
ماسک خیلی وقت پیش در سال ۲۰۰۶ به پسر خالههایش، لیندن و پیتر کمک کرده بود تا شرکت سولارسیتی را در زمینهی انرژی خورشیدی راه بیندازند. بعدها در آگوست ۲۰۱۶ تصمیم گرفت حضور پررنگتری در این حوزه داشته باشد و از طریق شرکت تسلا، سولارسیتی را تصاحب کرد تا زنجیرهی تامین تسلا را کامل کند.
ماسک در این باره گفته: «انرژی خورشیدی و ذخیرهسازی انرژی در کنار هم بهتر کار میکنند. تسلا (بخش ذخیره) و سولارسیتی (تولید انرژی خورشیدی) با هم میتوانند هم از نظر فناوری و هم اقتصادی بهترین عملکرد را داشته باشند، تا در نهایت فرآیند تولید، ذخیره و مصرف انرژی بهبود یابد.»
روی دیگر شخصیت ایلان ماسک
بعد از انتخاب شدن دونالد ترامپ به رییس جمهوری آمریکا انتقادهای زیادی به او و تیمش به خاطر دوری از شرکتهای فناوری شد. ترامپ در نهایت عدهای از نامداران این حوزه را به عنوان مشاور خود بر گزید که نام ایلان ماسک هم در آن میان بود.
خیلیها ماسک را به خاطر پذیرش همکاری با ترامپ شماتت کردند. او در پاسخ به انتقادها گفت: «هدف من سرعت بخشیدن به فرآیند گذار دنیا به انرژیهای پایدار و چند-سیارهای شدن تمدن بشری است تا اشتغال افزایش یابد و آینده برای همه بهتر شود [و در این راستا از هر وسیلهای استفاده میکنم].
اما در نهایت با کنار گذاشتن پیمان زیستمحیطی پاریس توسط ترامپ، که درست عکس توصیهها و هدفهای ماسک بود، ماسک همکاری با دولت ترامپ را خاتمه داد.
حمایت ایلان ماسک از بیت کوین
یلان ماسک اخیرا به یک حامی قوی بیت کوین تبدیل شده است. او قبلا اعلام کرده بود که برای دریافت بیت کوین در معاملات خود مشکلی ندارد. جاستین سان، بنیانگذار رمز ارز ترون در حساب توئیتر خود نوشت: “ایلان ماسک (صاحب کمپانی تسلا) همان ساتوشی ناکاماتو است.” ساتوشی ناکاماتو، نام اعلام شدهای است که میگویند بنیانگذار و سازنده ناشناس بیت کوین است که دامین و مجموعه بیت کوین را پدید آورده است. ساتوشی ناکاماتو در این باره یک بیانیه معروف هم منتشر کرده، اما هویت او تا حالا هیچوقت روشن نشده است.
این ادعا احتمالا به این خاطر مطرح شده که ایلان ماسک بارها و بارها راجع به این ارز دیجیتال صحبت کرده و حمایتهای بسیاری هم از این ارز در فضای مجازی داشته است.
استیو جابز
استیو جابز
استیو جابز در ۲۴ فوریه سال ۱۹۵۵ در سانفرانسیسکو، کالیفرنیا به دنیا آمد. پدر و مادر او دو دانشجو از دانشگاه ویسکانسین (University of Wisconsin) بودند که در نهایت، سرپرستی استیو جابز را به زوج دیگری سپردند. او فردی باهوش و البته بدون هدف بود که تا قبل از تأسیس شرکت اپل با همراهی استیو وزنیاک در سال ۱۹۷۶، مشاغل مختلفی را امتحان کرده بود. محصولات انقلابی شرکت اپل که عبارتاند از آیپاد (iPod)، آیفون (iPhone) و آیپد (iPad)، امروزه نمونههای بینظیری از رشد فناوری مدرن است. جابز، شرکت اپل را در سال ۱۹۸۵ ترک کرد و بیش از یک دهه بعد دوباره به شرکت بازگشت. استیو جابز پس از مبارزهای طولانی با سرطان لوزالمعده، در سال ۲۰۱۱ از دنیا رفت.
سال های ابتدایی زندگی
استیو پل جابز در ۲۴ فوریه ۱۹۵۵ در سانفرانسیسکو، کالیفرنیا، از مادری به نام جوئن شیبل (Joanne Schieble) و پدری به نام عبدالفتاح جان جندلی (Abdulfattah “John” Jandali) که هر دو دانشجوی دانشگاه ویسکانسین بودند، متولد شد. این زوج، سرپرستی فرزندشان را که هنوز نامی برای او انتخاب نکرده بودند، به زوج دیگری سپردند. پدرش، جندلی، یک سوری تبار و استاد علوم سیاسی بود و مادرش، شیبل، به عنوان متخصص گفتاردرمانی فعالیت میکرد. مدت کوتاهی بعد از اینکه استیو توسط زوج دیگری به فرزندی پذیرفته شد، پدر و مادر بیولوژیکی استیو، با هم ازدواج کردند و بعدها صاحب فرزند دیگری به نام مونا سیمپسون شدند. استیو در سن ۲۷ سالگی با پدر و مادر بیولوژیکی خود آشنا شد.
سرپرستی او را کلارا و پل جابز پذیرفتند و او را استیو پل جابز نامیدند. کلارا حسابدار بود و پل به عنوان مکانیک فعالیت میکرد. این خانواده در مانتین ویو (Mountain View)، کالیفرنیا ساکن شدند؛ در منطقهای که بعدها با عنوان سیلیکون ولی (Silicon Valley) شناخته شد.
استیو زمانی که کودک بود به همراه پدرش در پارکینگ خانه روی قطعات الکترونیکی کار میکرد. پل به پسرش یاد میداد که چطور قطعات الکترونیکی را از هم جدا و دوباره آنها را سر هم کند. این سرگرمی، اعتماد به نفس، سرسختی و توانایی کار با قطعات مکانیکی و الکترونیکی را به استیو میآموخت.
جابز همواره فردی باهوش و خلاق بود، اما تحصیلات رسمی در مدرسه برای او خستهکننده بود. او در دوران دبستان، عادت داشت با دوستان خود شوخیهای زننده کند. از این رو معلم کلاس چهارمش، او را وادار به درس خواندن میکرد. جابز امتحانات سال چهارم خود را به خوبی پشت سر گذاشت. مدیران مدرسه تصمیم گرفتند تا او را یک سال زودتر به دبیرستان بفرستند؛ پیشنهادی که پدر و مادر استیو نپذیرفتند.
چند سال بعد، زمانی که استیو در دبیرستان هومستد (Homestead) تحصیل میکرد، با شریک آیندهی خود یعنی استیو وزنیاک آشنا شد. استیو وزنیاک در آن زمان دانشجوی دانشگاه کالیفرنیا بود. در سال ۲۰۰۷، وزنیاک در مصاحبهای با پیسی ورلد (PC World)، دربارهی اینکه چرا با استیو جابز رابطهی محکمی داشت اعلام کرد:
«ما هر دو علاقهمند به الکترونیک و کار کردن با چیپهای دیجیتالی بودیم. افراد کمی در آن زمان میدانستند که چیپ چیست، چطور کار میکند و با آن چه کاری میتوان انجام داد. من، رایانههای زیادی را طراحی کرده بودم و در الکترونیک و طراحی رایانه از او جلوتر بودم، اما باز هم با استیو علایق مشترکی داشتیم. ما هر دو در مورد چیزهایی که در این دنیا وجود دارد، نگرشهای متفاوت و مستقلی داشتیم».
شرکت یارانه ای اپل
بعد از دبیرستان، جابز در کالجی به نام رید (Reed College) در شهر پورتلند ایالت اورگن، ثبت نام کرد. از آنجایی که هدفی برای ادامه تحصیل نداشت، بعد از شش ماه کالج را ترک کرد و ۱۸ ماه بعد را در کلاسهای مختلفی که در مدرسه برگزار میشد، شرکت کرد. جابز بعدها تعریف میکند که یکی از این کلاسها یعنی کلاس خوشنویسی چطور علاقه به تایپوگرافی را در او ایجاد کرده است.
در سال ۱۹۷۴، جابز به عنوان طراح بازیهای ویدیویی در شرکت آتاری مشغول به کار شد. چند ماه بعد، استیو این شرکت را ترک کرد تا به یک سفر معنوی به هند برود. در نهایت در سال ۱۹۷۶، زمانی که جابز ۲۱ ساله بود به همراه وزنیاک، شرکت رایانهای اپل را پایهگذاری کرد. این همکاری دو نفره از پارکینگ خانهی جابز شروع شد. این دو نفر فعالیت خود با فروش محصولات ساخت خودشان آغاز کردند.
جابز و وزنیاک، انقلابی در صنعت رایانه ایجاد کردند. آنها موفق شدند که ماشینها را کوچکتر، ارزانتر و قابل درکتر کنند، به نحوی که برای استفادهی روزمرهی مشتریان قابل استفاده باشند. وزنیاک ایدهی ساخت مجموعهای از رایانههای شخصی دوستدار کاربر را مطرح کرد. اولین مدل از این رایانه، اپل I نامگذاری شد که قیمت آن ۶۶۶ دلار و ۶۶ سنت بود. فروش این رایانه درامدی ۷۷۴ هزار دلاری برای شرکت به دنبال داشت. سه سال بعد، دومین مدل از رایانههای اپل با نام اپل II معرفی شد. درامد شرکت بعد از معرفی این سری، چند برابر شد و به رقم ۱۳۹ میلیون دلار رسید. در سال ۱۹۸۰، اپل عرضهی اولیه سهام خود را در بازار بورس شروع کرد و به سهامی عام تبدیل شد. در پایان اولین روز عرضهی سهام، قیمت بازار این شرکت به ۱/۲ میلیارد دلار رسید. جابز به دنبال جان اسکالی، از مدیران شرکت پپسی کولا و متخصص در بازاریابی، بود تا مدیرعامل شرکت اپل شود.
معرفی کامپیوتر شخصی «مکینتاش»
در سال ۱۹۸۱ میلادی، استیو جابز پروژهای با نام «مکینتاش» (Macintosh) را در اپل ایجاد کرد. مکینتاش یک کامپیوتر شخصی کوچک و ارزان بود. طبق گفتهی جابز هدف این بود که کار کردن با مکینتاش به سادگی کار کردن با یک توستر باشد. طراحی و ساخت این کامپیوتر، سه سال به طول انجامید.
تاسیس شرکت NeXT
جابز برای رقابت با اپل، شرکت کامپیوتری «نکست» (NeXT) را به کمک تعدادی از کارشناسان سابق اپل تاسیس کرد. هیات مدیرهی اپل که این موضوع را برای شرکتشان خطرناک دیدند، استیو جابز را بهطور کامل از اپل اخراج کردند.
در سال ۱۹۸۸، شرکت نکست اولین کامپیوتر خودش را با نام NeXT Cube و با قیمت ده هزار دلار معرفی کرد. این قیمت کاملا فراتر از هزینهای بود که دانشگاهها تمایل به پرداختش را داشتند؛ بنابراین استقبال زیادی از این کامپیوتر پیشرفته هم نشد.
حتی کامپیوتر ارزانتر NeXT Station هم نتوانست فروش خوبی داشته باشد و با رفتن سهامداران اصلی این شرکت، بخش سختافزار NeXT تعطیل و این شرکت به یک شرکت نرمافزاری تبدیل شد. در این شرایط و در سال ۱۹۹۱ میلادی، جابز با «لارن پاول» (Laurene Powell) ازدواج کرد و صاحب یک پسر به نام «رید» (Reed) شد.
خریدن پیکسار
کمی قبلتر و در سال ۱۹۸۵ میلادی، جابز که پول زیادی از فروش تمام سهام اپل در بانک داشت، بخش گرافیک کامپیوتری شرکت «لوکاس فیلم» (Lucas Film) را خرید و این مجموعهی جدید را «پیکسار» (Pixar) نامید. او از پیکسار برای فروش کامپیوترهای رده بالا به بیمارستانها و ارتش استفاده میکرد ولی در کنارش، انیمیشن هم میساخت.
وضعیت نهچندان خوب پیکسار در سال ۱۹۹۱، با قراردادی با شرکت «دیزنی» (Disney) برای ساخت انیمیشن «داستان اسباببازی» (Toy Story) دگرگون شد. این انیمیشین که در سال ۱۹۹۵ عرضه شد، توانست رکوردهای فروش را در هم بشکند و ارزش دارایی استیو جابز (که ۸۰ درصد از مجموعهی پیکسار را در اختیار داشت) به یک و نیم میلیارد دلار رسید.
بازگشت استیو جابز به اپل
در این میان، شرکت اپل در شرایط خوبی به سر نمیبرد و مردم به جای کامپیوترهای مکینتاش، از کامپیوترهای مبتنی بر ویندوز ۹۵ استفاده میکردند. «گیل املیو» (Gil Amelio) مدیر عامل جدید اپل برای رقابت با مایکروسافت، در پی خرید سیستم عامل NeXT یعنی NeXTSTEP برآمد، ولی جابز او را متقاعد کرد که کل شرکت NeXT را به ارزش ۴۰۰ میلیون دلار بخرد.
با خرید NeXT توسط اپل، استیو جابز دوباره به اپل بازگشت. با توجه به ضرر ۷۰۰ میلیون دلاری اپل در سه ماههی اول سال ۱۹۹۷، املیو از سمت مدیریت عامل برکنار و جابز به طور موقت، مدیرعامل اپل شد. استیو جابز پس از ورود مجددش به اپل، مهندسین شرکت NeXT را در سمتهای کلیدی اپل قرار داد و تعداد زیادی از کارمندان اپل را اخراج کرد.
در سال ۱۹۹۸، جابز که همزمان مدیرعامل شرکت پیکسار هم بود، یک کامپیوتر شخصی فوقالعاده را با نام «آیمک» (iMac) رونمایی کرد. آیمک نهتنها صنعت کامپیوترهای شخصی را تکان داد، بلکه توانست اپل را مجددا به دوران طلاییاش برگرداند. در جریان مراسم Macworld در سال ۲۰۰۰، استیو جابز از سیستم عامل دسکتاپ انحصاری اپل با نام Mac OS X رونمایی کرد. درضمن، پسوند «موقت» هم از سمت وی برداشته و او مدیر عامل ثابت اپل شد.
معرفی آیفون و آیپد
در همین میان، استیو جابز در اپل روی یک پروژهی مخفی کار میکرد و توانست به کمک تیمی از بهترین متخصصان اپل، صفحهنمایشی با قابلیت لمس خازنی تولید کند؛ صفحهای که میتوانست دنیای کامپیوترهای شخصی را دگرگون کند. اما جابز تصمیم گرفت این نمایشگر را به جای کامپیوتر، روی یک گوشی موبایل به کار ببرد. پس از دو سال تلاش بیوقفه، استیو جابز در کنفرانس Macworld سال ۲۰۰۷ میلادی، گوشی آیفون را رونمایی کرد. کنفرانسی که به نقطهی عطف زندگی کاری استیو جابز معروف شد.
همین موفقیت، ایدهی تولید یک تبلت را در ذهن استیو جابز به وجود آورد. دستگاهی که نیاز کاربران را به یک کامپیوتر شخصی از بین ببرد. در کنفرانس WWDC سال ۲۰۱۰ میلادی، استیو جابز اولین تبلت اپل با نام «آیپد» (iPad) را رونمایی کرد.
سلامت فیزیکی استیو جابز
متاسفانه با وجود موفقیتهای چشمگیر در زندگی کاری، در اواخر سال ۲۰۰۳، مشخص شد که استیو جابز دچار بیماری سرطان پانکراس شده است. با وجود عمل موفقیتآمیز روی جابز در سال ۲۰۰۴، در اواخر سال ۲۰۰۸، مشکل سرطان دوباره گریبانگیر او شد.
با وجود مشکلات پزشکی فراوان، استیو جابز دو بار دیگر و در ماههای مارس و ژوئن ۲۰۱۱، برای معرفی iPad 2 و سیستم ابری iCloud در مراسم اپل حاضر شد.
جابز که از وضعیت سلامت خود باخبر بود و میدانست مدت زیادی زنده نخواهد ماند، مدیر ارشد عملیات (COO) شرکت اپل یعنی «تیم کوک» (Tim Cook) را به عنوان جانشینش انتخاب و در ماه آگوست سال ۲۰۱۱ میلادی، از سمت مدیر عاملی، کنارهگیری کرد.
استیو جابز در ۵ اکتبر سال ۲۰۱۱ میلادی درگذشت اما همواره نامش در دنیای فناوری جاودان ماند.
کارلوس اسلیم
کارلوس اسلیم
در این مقاله قرار است با یکی از ثروتمندترین افراد جهان به نام «کارلوس اسلیم» آشنا شویم. او کارآفرینی است که روی پای خودش ایستاده، بیش از ۲۰۰ شرکت در مکزیک دارد و پولش از پارو بالا میرود. ثروت خالص او بیش از ۳۵/۴ میلیارد دلار برآورد شده که باعث میشود قدرت و نفوذ کمتر کسی در مکزیک و حتی دنیا به گرد پایش هم برسد. علت موفقیت او چیست؟
تولد و تحصیل
کارلوس اسلیم در ۲۸ ژانویهی ۱۹۴۰ در مکزیکوسیتی متولد شد. پدر و مادرش خولین اسلیم حداد (با نام اصلی خلیل سلیم حداد) و لیندا الو عطا، مهاجرانی بودند که از لبنان به مکزیک سفر کردند. خولین، اصول اولیهی مدیریت و حسابداری را به کارلوس آموزش داد. بههمین دلیل او از سالهای نوجوانی بهدنبال ورود به دنیای کسبوکار و سرمایهگذاری بود. یادگیری اصول مالی، مدیریت، حسابداری و آشنایی با صورتهای مالی، پایههای سرمایهگذاری و سرمایهداری را در کارلوس تقویت کرد. او از کودکی آموخت که گزارشی از فعالیتهای مالی خود ذخیره کند و این عادت را تا امروز هم حفظ کرده است.
خولین و خانوادهاش عضوی از جامعهی لبنانیهای مسیحی ثروتمند بودند که ثروت خود را به مکزیک آوردند. خولین ابتدا فعالیت خود را با یک خردهفروشی در سال ۱۹۱۱ در مکزیک شروع کرد بود و ۱۰ سال بعد، ارزش بازارش به ۱۰۰ هزار دلار رسید. در جریان انقلاب مکزیک و دورهی ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۷، او سرمایهگذاریهای قابلتوجهی در حوزهی املاک و مسغلات در مکزیکوسیتی انجام داد. فعالیتهای خولین در بازارهای جدید و موفقیتهایش در خردهفروشی و عمدهفروشی، او را به ثروتی میلیون دلاری رساند.
کارلوس درکنار سرمایهگذاریهای اولیه و آشنایی با مفاهیم بورس و اوراق قرضه، تحصیلات خود را هم در رشتههای مرتبط ادامه داد. او در ۱۷ سالگی در شرکت پدرش مشغول به کار بود و حقوق هفتگی ۲۰۰ پزو دریافت میکرد. دانشگاه مستقل ملی مکزیک، اولین مقصد تحصیلات تکمیلی اسلیم بود. او تحصیلات خود را در رشتهی مهندسی عمران شروع کرد و در همان دانشگاه، برنامهریزی خطی و جبر نیز آموزش میداد.
تحصیل در رشتهی عمران، از علاقه و اشتیاق کارلوس به موضوعات اقتصادی و مالی کم نکرد. او پس از دریافت مدرک خود به شیلی رفت و در دورههای علوم اقتصادی در آن کشور مشغول به تحصیل شد. اسلیم بعدا در مصاحبههایی به تأثیر تحصیلات در رشتهی عمران و تخصص در رشتههای جبر و برنامهریزی خطی اشاره کرد که به پیشرفت او را در فعالیتهای کسبوکاری نیز کمک کرد.
کارلوس اسلیم پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه در سال ۱۹۶۱، بهعنوان معاملهگر سهام در مکزیک مشغول به کار شد. او برخی اوقات تا ۱۴ ساعت در روز کار کرده و بهنوعی پایههای سرمایهگذاری خود را محکم میکرد. تا سال ۱۹۶۵، درآمد او از سرمایهگذاریهایش به حدود ۴۰۰ هزار دلار رسید که سرمایهی اولیه برای راهاندازی یک کارگزاری بورسی را تأمین کرد. اولین شرکتی که اسلیم راهاندازی کرد، Inverso Bursatil نام داشت. درکنار آن شرکت، پایههای اولیهی مالی برای راهاندازی Grupo Carso نیز آماده میشدند. اولین شرکتی که در این مجموعه راهاندازی شد، Inmobiliario Carso نام داشت که در سال ۱۹۶۶، ارزشی برابر با ۴۰ میلیون دلار برای آن ذکرمیشد.
فعالیتهای اولیهی کارلوس اسلیم که شامل سرمایهگذاری یا مالکیت شرکتهای متنوع میشد، متمرکز بر صنایعی همچون ساختوساز، نوشیدنیهای گازدار، چاپ و نشر، املاک و مستغلات و معدن بود. او در سالهای بعد بهمرور فعالیتهای خود را به حوزههای دیگر همچون قطعات خودرو، آلومینیم، خطوط هوایی، صنایع شیمیایی، تنباکو، ساخت و تولید کابل و سیم، کاغذ و بستهبندی، مس و استخراج مواد معدنی، لاستیک، سیمان، خردهفروشی، هتلداری، تولید و توزیع نوشیدنی، مخابرات و خدمات مالی هم توسعه داد.
دههی ۱۹۷۰ با توسعهی اولیهی پورتفوی اسلیم و خرید و سهامداری شرکتهای متنوع همراه بود. او شرکتی بهنام Grupo Galas راهاندازی کرد که بهعنوان شرکت مادر، مدیریت سرمایهگذاریهای متنوع اسلیم را برعهده داشت. شرکت مذکور، حوزههای فعالیت خود را در صنایع معدن، خردهفروشی، صنایع غذایی و تنباکو متمرکز کرده بود. سرمایهگذاری در صنعت تنباکو و دخانیات، بخش مهمی از فعالیتهای اسلیم و شرکتهایش را به خود اختصاص میداد که سودآوری مناسبی هم برای او داشت.
رکود اقتصادی دههی ۱۹۸۰ در مکزیک، فرصت خوبی برای افزایش گسترهی سرمایهگذاریهای کارلوس اسلیم بود. بحران اقتصادی باعث افزایش بدهیهای بانکی و خروج سرمایهگذارهای خارجی از مکزیک شده بود. اسلیم در این شرایط با خرید شرکتهای بزرگی که با بحران دستوپنجه نرم میکردند، از فرصت پیش آمده بهترین استفاده را کرد. خرید داراییها و شرکتهایی که در وضعیت بحرانی قرار دارند و فروش آنها پس از مدتی با سود بیشتر، استراتژی همیشگی اسلیم بود که در سالهای آتی هم به ثروتاندوزی بیشتر او منجر شد.
اسلیم و خانوادهاش تا دههی ۱۹۸۰ زندگی عادی و متوسطی داشتند. درآمدی که از کسبوکارهای متنوع کسب میشود، عموما در توسعهی مجدد و گسترش حوزهی فعالیت، سرمایهگذاری میشدند. اسلیم شرکتهای متعددی که ارزشگذاری پایینی دریافت کرده بودند را خریداری میکرد و با تغییر ساختار مدیریت آنها و ارزشآفرینی، از سرمایهی خود سود کسب میکرد. رویکرد مهم دیگر او، توزیع سرمایهگذاری در صنایع متعدد بود که خسارت احتمالی یک کسبوکار را با دیگری جبران میکرد.
از سرمایهگذاریهای مهم اسلیم در دوران بحران اقتصادی مکزیک میتوان به سهام عمدهی شرکت Empress Frisco اشاره کرد. این شرکت در حوزهی معدنکاوی و صنایع شیمایی فعال بود و نقره، طلا، مس، قلع و روی استخراح میکرد. از فعالیتهای مهم دیگر شرکت میتوان به تولید مواد شیمایی همچون هیدروفلوریک اسید و مولیبدن اشاره کرد. اسلیم با پرداخت ۵۰ میلیون دلار، سهام عمدهی شرکت را تصاحب کرد.
شرکتهای متعددی در صنایع گوناگون، در دههی ۱۹۸۰ میزبان سرمایهگذاری اسلیم بودند. او در شرکت Industrias Nacobre، تولیدکنندهی محصولات مسی، Reynolds Aluminio و Compania Hulera Euzkadi، بزرگترین تولیدکنندهی لاستیک مکزیک، سرمایهگذاری کرد. از سرمایهگذاریهای دیگر میتوان به هتلهای زنجیرهی Bimex، سهام عمدهی خردهفروشی غذایی Sanborn Hermanos و شرکت بیمهای Seguros de Mexico اشاره کرد.
سرمایهگذاری در بازوهای مکزیکی شرکتهای بینالمللی، از فعالیتهای مهم دیگر اسلیم در دههی ۱۹۸۰ بود که او را بهمرور به سرمایهگذاری بینالمللی تبدیل کرد. از شرکتهای مذکور میتوان به زیرمجموعههای British American Tobacco و The Hershey Company در مکزیک اشاره کرد.
ههی ۱۹۹۰ با رخداد مهمی در مکزیک همراه بود و صنعت مخابرات این کشور، خصوصیسازی شد. گروپو کارسو تحت مالکیت اسلیم، شرکت مخابراتی Telmex را از دولت مکزیک خریداری کرد. گروپو کارسو در سال ۱۹۹۰ نیز سهام خود را بهصورت عمومی در مکزیک و سپس بازارهای بینالمللی عرضه کرد.
خرید شرکت مخابراتی تلمکس، یکی از پرسودترین فعالیتهای سرمایهگذاری اسلیم بود. درآمد شرکت مخابراتی مذکور، بهمرور سهم عمدهای از ثروت اسلیم را شکل داد. توسعهی شرکت تلمکس تا حدی پیش رفت که در سال ۲۰۰۶، حدود ۹۰ درصد از خطوط تلفن کشور تحت مدیریت آنها بود و شرکت زیرمجموعهی موبایلی یعنی Telcel نیز سهم عمدهی بازار را دراختیار داشت. سرمایهگذاریهای اسلیم در حوزهی موبایل و مخابرات درنهایت بهراهاندازی American Mobil انجامید که اکنون سهم عمدهای از درآمد او را تأمین میکند.
از خریدهای مهم دیگر اسلیم در ابتدای دههی ۱۹۹۰ میتوان به گروه هتلهای Hoteles Calinda اشاره کرد که امروز بهنام OSTAR Grupo Hotelero شناخته میشود.
شرکت گروپو کارسو در سال ۱۹۹۶ به سه گروه مستقل تقسیم شد که هرکدام در صنعت و حوزهی خاصی به فعالیت ادامه دادند. Carso Global Telecom و Grupo Carso و Invercorporacion، حاصل تجزیهی گورپو کارسو اصلی بودند. سالهای پایانی قرن بیستم، با توسعهی فعالیت و سرمایهگذاریهای اسلیم در خارج از مکزیک همراه بود. او سهم عمدهای از داراییهای خود را در مکزیک مدیریت میکرد، اما بهمرور بازارهای جدید همچون ایالات متحده را هم در نظر گرفت.
سرمایهگذاریهای اسلیم در طول سالیان درازی که او در صنایع گوناگون فعالیت کرده است، همیشه از روندی ثابت پیروی کردهاند. اسلیم هیچگاه بهدنبال جزئیات فعالیت شرکتها نیست. او تمامی آنها را به چشم دارایی و نوعی کالا میبیند که باید در پایینترین قیمت ممکن خریداری شده و به محض رسیدن به سود و ارزش مدنظر، فروخته شوند. تا سال ۲۰۰۷، ارزش مجموع شرکتهای اسلیم به ۱۵۰ میلیارد دلار رسیده بود.
از سرمایهگذاریهای تاریخی اسلیم در دههی ۲۰۰۰، میتوان به پرداخت ۲۷ میلیونپلار و خرید ۶/۴ درصد از سهام نیویورک تایمز اشاره کرد. رسانهی آمریکایی که در آن سالها در بحران به سر میبرد، از ورود سرمایهگذاری مکزیکی استقبال کرد. اسلیم تا سال ۲۰۱۲ سهام خود را به هشت درصد افزایش داد. آخرین آمارها، اسلیم را مالک ۱۷/۴ درصد از سهام نیویورک تایمز گزارش میکند. فراموش نکنید که سهامداری نیویورک تایمز که توسط عموم افراد یا سرمایهگذارهایی همچون اسلیم انجام میشود، شامل خرید و مالکیت سهام نوع A این رسانه است که کنترل آنچنانی روی فعالیتها ندارد. سهام تأثیرگذار نیویورکتایمز، بهنام سهام سری B شناخته میشود که بهصورت عمومی فروخته نمیشود.
اسلیم در پایان دههی ۲۰۰۰، ساختمان Plaza Carso را در مکزیکو سیتی ساخت. این ساختمان کاراییهای متنوعی دارد و خود را بهعنوان مجموعهای عظیم مخصوص فعالیتهای تجاری و اداری و تفریحی معرفی میکند. مرکز مدیریت اکثر شرکتهای تحت مالکیت اسلیم و خانوادهاش، در همین ساختمان قرار دارد.
شرکت گروپو کارسو در سال ۲۰۱۵ سرویسی بهنام Claro Musica را راهاندازی کرد تا فعالیت جدی شرکتهای اسلیم در حوزهی رسانه را بیشازپیش اثبات کند. سرویس موسیقی مذکور، فعالیتی شبیه به آیتونز و اسپاتیفای در آمریکای لاتین دارد. کارلوس اسلیم و پسرش در سالهای اخیر تلاش کردهاند تا هرچه بیشتر فعالیت خود را در صنعت موسیقی مکزیک افزایش دهند. خصوصا خردهفروشی موسیقی از حوزههای تمرکزی آنها بوده است. Sanborn's یکی از فروشگاههای زنجیرهای موسیقی بزرگ در مکزیک است که تحت مالکیت خانوادهی اسلیم قرار دارد. این شرکت بیش از ۱۷۰ مرکز فروش را در مکزیک مدیریت میکند. از شرکتهای دیگر میتوان به Mixup اشاره کرد که از موفقترین خردهفروشی موسیقی در مکزیک محسوب مبیشود و ۱۱۷ خردهفروشی در سرتاسر کشور دارد.
اسپانیا، مقصد بعدی اسلیم در میانهی دههی ۲۰۱۰ بود. او در سال ۲۰۱۵ وارد بازار املاک و مستغلات این کشور شد و بهخاطر بحرانهای اقتصادی، توانست تعدادی زیادی ملک را در اسپانیا به داراییهای خود اضافه کند. او همچنین در تعدادی از شرکتهای بحرانزدهی اسپانیایی نیز سرمایهگذاری کرد و بهدنبال افزایش نفوذ در بازارهای اروپایی دیگر هم بود. شرکت سرمایهگذاری اسلیم موسوم به اینموبیلیارو کارسو در همان سال از تصمیم به سرمایهگذاری در غول بانکداری اسپانیا، Bankia خبر داد. از خریدهای دیگر در آن کشور میتوان به سهام عمدهی Realia اشاره کرد که از غولهای بازار املاک و مستغلات در اسپانیا بود.
بیل گیتس
مطالعه زندگی نامه بیل گیتس و دیگر افراد موفق، حاوی نکات آموزشی بسیاری است که اگر به آنها توجه کنیم در مسیر زندگی و موفقیت، به ما کمک خواهد کرد. بیل گیتس با نام کامل ویلیام هنری بیل گیتس سوم، از بزرگترین تاجرین و کارآفرینان دنیا است. با قدرت گرفتن مایکروسافت، بیل گیتس به یکی از مشهورترین افراد دنیا تبدیل شد و شاید بتوان نام بیل گیتس را مترادف نام مایکروسافت دانست.
بیل گیتس کیست؟
بخش اول زندگی نامه بیل گیتس، بیل گیتس کیست؟ یکی از تأثیرگذارترین کارآفرینان و مدیران معاصر در دنیای فناوری است. او با تأسیس مایکروسافت و عرضه محصولات پرطرفدار، به ثروتمندترین فرد جهان تبدیل شد.
زندگی نامه بیل گیتس ، کودکی
زندگی نامه بیل گیتس را بخش کودکی زندگی بیل پی میگیریم. ویلیام هنری (بیل) گیتس سوم در شهر سیاتل ایالت واشنگتن آمریکا متولد شد.
اولین بار وقتی فقط ۱۳ سال داشت و در مدرسهی لیکساید درس میخواند به برنامهنویسی علاقه نشان داد. با گذشت زمان هم در دانشگاه، بهجای پیگیری رشتهی اصلی، به دنبال علاقهاش رفت.
شاید کنار هم قرار گرفتن او و دوستش پل آلن در زمان و مکانی درست باعث شد استعداد آنها امکان شکوفا شود.
او با ابداعات فناورانه، شم اقتصادی خوب و راهکارهای تجاری خاص خود توانست مایکروسافت، بزرگترین شرکت نرمافزاری دنیا را بنا کند و از همین طریق به عنوان ثروتمندترین مرد جهان هم برسد.
رابطهی بیل با مادرش بسیار نزدیک بود و همیشه با او به کلاسها، مجامع و سازمانهای خیریه میرفت. از اوان کودکی به همراه مادر در جلسات هیات مدیرهی بانک اینتراستیت که پدربزرگ مادریاش تاسیس کرده بود، حضور پیدا میکرد. حتی با او در مجمع هیات مدیره شرکت IBM هم شرکت میکرد.
عشق عجیبی به مطالعه داشت و ساعتها با کتابهای مرجع و دانشنامهها وقت میگذراند. رفتارهایش در یازده-دوازده سالگی باعث نگرانی والدینش شد. در مدرسه نمرههای خوبی میگرفت ولی به نظر افسرده و بیرغبت میرسید.
والدین او نگران بودند نکند فرزندشان نتواند در جامعه جا بیفتد و تنها بماند. به همین خاطر علیرغم اعتقادی که به مدارس دولتی و معمولی آمریکا داشتند او را در مدرسهی خصوصی لیکساید ثبت نام کردند. بیل گیتس همانقدر که ریاضیات و علومش خوب بود در ادبیات و زبان هم حرفی برای گفتن داشت.
آشنایی با رایانه و آغاز رفاقت با پل آلن
زندگی نامه بیل گیتس را با بخش نوجوانی بیل گیتس ادامه میدهیم. در لیکساید بود که یک شرکت رایانهای به مدیران مدرسه، پیشنهاد استفاده کردن دانشآموزان از رایانه را داد. خود شرکت امکانات لازم را نیز فراهم کرد و به همین سادگی سرنوشت یک نفر و متعاقب آن میلیونها نفر دستخوش تغییر شد.
علاقهی بیل به رایانه بهزودی معلوم شد. اولین بار یک بازی دوز را به زبان بیسیک نوشت. در این مدرسه با پل آلن که دو سال از او بزرگتر بود دوست شد. هردوی آنها عاشق رایانه بودند و علایق مشترک، به نزدیک شدن آنها کمک کرد. پل تودار و خجالتی بود ولی بیل برونگرا و جنگجو.
دو نفری زمان زیادی را به برنامهنویسی میپرداختند. روحیات متفاوت باعث میشد گاهی دعوایشان هم بشود. حتی یک بار پل آنقدر از دست بیل عصبانی شد که مدتی به او اجازهی استفاده از رایانهی آزمایشگاه را نداد.
ادامهی دوران تحصیل بیل و پل پای رایانه گذشت. چند باری به خاطر کارهایشان به دردسر افتادند، ولی در نهایت با سماجت موفق شدند برای شرکتی که رایانهها را تهیه کرده بود یک نرمافزار بنویسند.
در سال ۱۹۷۰ وقتی که فقط ۱۵ سال داشت به همراه پل کسب و کاری راه انداخت. یک برنامهی رایانهای به نام «Traf-o-Data» توسعه دادند که آمد و شد شهر سیاتل را نظارت میکرد. فروش این نرمافزار ۲۰ هزار دلار سود داشت. این شد که آنها به فکر تاسیس شرکتی برای خودشان افتادند. ولی والدین گیتس اصرار داشتند او دیپلم بگیرد و وارد دانشگاه بشود؛ به امید این که او هم راه پدر را برود و وکالت بخواند. بیل گیتس به سال ۱۹۷۳ دیپلم را از همان مدرسهی لیکساید گرفت. در آزمون نهایی از مجموع ۱۶۰۰ امتیاز، ۱۵۹۰ امتیاز را دریافت کرد.
ورود به دانشگاه و آشنایی با استیو بالمر
زندگی نامه بیل گیتس و ورود به دانشگاه. گیتس بعد از اتمام دورهی متوسطه، با نمرهی بالایی که داشت، بهراحتی وارد دانشگاه بزرگ هاروارد شد؛ با این امید که بتواند به آرزوی پدر و مادر جامهی عمل بپوشاند و وکیل شود. اما بیشتر وقتش را در سال اول پای رایانه آزمایشگاه گذراند. هیچ رویهی خاصی برای درس خواندن نداشت ولی هر طور بود واحدها را پاس میکرد.
بیل گیتس در این مدت، ارتباط خود را با پل آلن حفظ کرد. پل بعد از سال دوم، دانشگاه واشنگتن را رها کرد و برای کار در شرکت «هانیول» به شهر بوستن آمریکا رفت. در نهایت بیل هم در سال ۱۹۷۴ به او پیوست.
در زمان حضور در هانیول، آلن نسخهای از مجلهی مشهور الکترونیکس را نشان بیل داد که در آن از تراشهی خُرد-رایانه یا مینیکامپیوتر Altair 8800 صحبت شده بود. هردوی آنها از قابلیتهایی که این تراشه میتوانست در دنیای رایانههای شخصی داشته باشد شگفتزده شده بودند.
این تراشه محصول شرکت کوچکی به نام MITS بود. به پیشنهاد بیل با آن شرکت تماس گرفتند و ادعا کردند در حال کار روی برنامهای هستند که با تراشهی آنها (Altair) اجرا میشود.
ولی در واقع آنها نه تراشه را در اختیار داشتند و نه چنین برنامهای نوشته بودند. فقط میخواستند ببیند که آیا MITS اشتیاقی به توسعهی چنین نرمافزارهایی نشان میدهد که از قضا اینچنین بود.
رییس شرکت MITS از پسرها دعوت کرد تا نرمافزارشان را برایش نمایش دهند. گیتس و آلن با بهانهتراشی و معطل کردن MITS، بعد از دو ماه و با استفاده از آزمایشگاه دانشگاه هاروارد برنامه را آماده کردند. سرانجام آلن برای ارایهی نرمافزار به محل شرکت رفت و همانجا استخدام شد. چندی بعد گیتس هم علیرغم نظر والدینش به او پیوست.
آن دو، یک سال بعد در سال ۱۹۷۵ شراکتشان را تحت عنوان «Micro-Soft» که برگرفته از micro-computer و software بود بنا کردند. کمی بعد هم خط تیرهی میان اسم را برداشتند و نام آن را سرراست Microsoft گذاشتند.
بیلگیتس در مایکروسافت
زندگی نامه بیل گیتس و افسانه مایکروسافت. در آن زمان مایکروسافت فقط ۴۰ کارمند داشت که مداوم مشغول کار کردن بودند. مبلغ کل فروش آن فقط ۲.۴ میلیون دلار در سال بود.
در سال ۱۹۸۰ شرکتی به نام IBM برای پیشرفت در زمینه کامپیوتر های شخصی تصمیم بر ساخت کامپیوتر خود که PC نام دارد و هم اکنون کامپیوترهای عصر حاضر نیز مجهز به آن هستند، بسازد و به بازار عرضه کند.
اما شرکت IBM تصمیم گرفته بود تا کار نرم افزار آن را به شرکت دیگری بسپارد. از اینجا بود که خوش شانسی به مایکروسافت روی آورد و شرکت IBM قراردی با شرکت کوچک مایکروسافت بست تا نرم افزارهای مورد نظر شرکت IBM را تولید کند. بیل گیتس و پل آلن سیستم DOS 86 را مناسب برای کامپیوتر های شخصی IBM تغییراتی اعمال کردند و حتی امکانات بیشتری را به آن اضافه نمودند و از آن یک سیستم عامل قوی ۱۶ بیتی ساختند.
مایکروسافتاین سیستم عامل را MS-DOS نامید. MS-DOS برروی کامپیوترهای شخصی IBM جای گرفتند و شرکت IBM مقداری از فروش کامپیوترهای PC خود را برای استفاده از MS-DOS به مایکروسافت می داد.
چند سال بعد مایکروسافت سیستم عامل گرافیکی با نام Windows را منتشر کرد و محصولات موفق تری تولید کرد که باعث رشد چشمگیر آن شد. طبق آمار بیش تر از ۹۵ درصد از دارندگان کامپیوترهای شخصی در سراسر دنیا از محصولات مختلف مایکروسافت استفاده می کنند. اکنون بیل گیتس با بیش از ۵۰ میلیارد دلار، جزئی از ثروتمندترین مردان دنیا شناخته شده است.
در سال ۱۹۸۶ بیل گیتس مایکروسافت را سهامی عام کرد و با هر سهم به ارزش ۲۱ دلار وارد بورس شد. او ۴۵ درصد از سهام شرکت را برای خود نگه داشت و با ۲۴٫۷ میلیون دلار در ۳۱ سالگی به ثروت زیادی رسید.
ظرف فقط یک سال ارزش سهام مایکروسافت به طور نجومی رشد کرد و بیل گیتس جوان یک ساله میلیاردر شد. از آن به بعد گیتس همیشه در جمع ثروتمندترینها قرار داشته است. در سال ۱۹۹۹ با رشد خیرهکنندهای، کنتور سرمایهی او، رقم ۱۰۱ میلیارد دلار را هم تجربه کرد.
با این همه بیل گیتس هیچگاه خود را بینیاز از رقابت و پیشرفت ندید. همیشه بهدقت حرکات حال و آیندهی رقبا را رصد میکرد و بیوقفه مشغول کار بود. یکی از کارمندان مایکروسافت تعریف میکند یک روز که اتفاقی زودتر به سر کار رفته بوده با مردی مواجه میشود که با سر و وضع خاصی زیر میز او خوابیده؛ او میترسد و پلیس را خبر میکند. وقتی افسر بیدارش میکند متوجه میشوند که آن مرد، بیل گیتس مدیر عامل شرکت است که بعد از کار تا دیروقت همانجا به خواب رفته.
ذکاوت بیل گیتس به او کمک کرد تمام جوانب صنعت نرمافزار را بهدرستی ببیند؛ از توسعهی محصول تا راهبردهای کلی. او موقع تحلیل و اتخاذ تصمیم، تمام حالات ممکن را در نظر میگرفت؛ سناریوهای مختلف را بررسی و واکنش و راهبرد احتمالی برای هر کدام را بهدقت تعیین میکرد.
گوگل ادسنس
کسب درآمد از طریق اینترنت موضوعی است که بسیاری از افراد به دنبال آن هستند. گوگل ادسنس (AdSense) از زمان معرفی در سال 2003 به صاحبان بسیاری از وبسایتها کمک کرده تا بدون نیاز به تعامل مستقیم با آگهیدهندهها از وبسایت خود درآمد کسب کنند. شما نیز فارغ از نوع و مقیاس کسبوکارتان میتوانید بخشی از شبکه تبلیغاتی ادسنس باشید و به کسب درآمد بپردازید.
اگر به تازگی وبلاگی به راه انداختهاید، یا وبسایتی دارید که میخواهید از طریق آن پول در بیاورید، گوگل ادسنس میتواند پاسخگوی نیاز شما باشد.
گوگل ادسنس چیست؟
گوگل ادسنس (Google AdSense)، یکی از سرویسهای رایگان تبلیغاتی گوگل است که به ناشران تبلیغ اجازه میدهد تا تبلیغهای متنی، تصویری/بنری، ویدئویی یا هر نوع تبلیغ چند رسانهای که با محتوا و مخاطبان سایتشان ارتباط دارد را بر روی وبسایت خود قرار دهند و از طریق نمایش این تبلیغات کسب درآمد کنند. اگر به وبسایتهای معروف انگلیسی زبان مراجعه کرده باشید، متوجه تبلیغات بنری یا ویدئویی در گوشه و کنار آنها شدهاید. خب، این تبلیغات در حقیقت، همان تبلیغات گوگل ادسنس هستند.
تبلیغات موجود در ادسنس، توسط گوگل دستهبندی و مدیریت میشوند. کسب درآمد از گوگل ادسنس بر اساس دو روش CPM (پرداخت به ازای بازدیدکننده) و CTR (میانگین تعداد کلیک) صورت میگیرد. در روش نخست، بازدیدکنندگان وبسایت و در روش دوم، تعدادِ کلیک بر روی تبلیغ مورد توجه قرار میگیرد. هر دو روش نیز در افزایش درآمد بسیار مؤثر هستند. اما بر اساس تجربه، بیشتر مدیران وبسایتها به CPM بیشتر توجه میکنند زیرا با تمرکز بر روی آن نه تنها ترافیک وبسایت خود را افزایش میدهند، بلکه رتبه سایت خود در نتایج جستجو را نیز بهبود میبخشند.
درآمد حاصل از نمایش تبلیغات گوگل ادسنس از طریق چک یا واریز اینترنتی به حسابی که در هنگام ثبتنام وارد کردهاید، پرداخت میشود. آمار گوگل نشان میدهد در سه ماه ابتدایی سال 2014، گوگل مبلغ 3.4 میلیارد دلار از گوگل ادسنس درآمد داشت که تا انتهای سال 2014 به میزان 13.6 میلیارد دلار رسید.
چه محتوایی برای گوگل ادسنس جذابتر است؟
گوگل ادسنس وبسایت یا وبلاگهایی که دارای محتوایی برای ترویج برهنگی، خرید و فروش اسلحه و خرید و فروش مشروبات الکلی هستند را تایید نمیکند. به جز این سه مورد هر محتوای دیگری را که در وبسایت قرار دهید توسط گوگل تائید میشود اما سؤال اینجاست که چه نوع محتوایی تبلیغات پرسودتری دارد؟
محتواهای اقتصادی، بیمه و پزشکی سه دسته از پرسودترین موضوعات مورد توجه در گوگل ادسنس به شمار میروند و گوگل بیشترین پول را بابت آنها پرداخت میکند.

فرآیند ثبت نام در گوگل ادسنس
1. ایجاد حساب کاربری در ادسنس
اولین قدم مراجعه به آدرس http://www.google.com/adsense و ایجاد یک حساب کاربری است. برای استفاده از ادسنس از همان حساب گوگلی که با مشخصات آن به جیمیل، یوتیوب و سایر سرویسهای گوگل وارد میشوید استفاده میکنید.
2. اضافه کردن کد ادسنس به وبسایت
قبل از اینکه گوگل وبسایت شما را در سیستم ادسنس بپذیرد باید هماهنگی آن با رهنمودها و قواعد خاص ادسنس را بررسی کند. برای عبور از این مرحله لازم است که کد مخصوص ادسنس را به سایت خود اضافه کنید تا ربات گوگل بتواند به محتوای وبسایت شما دسترسی داشته باشد.
در طول این مرحله و تا وقتی که وبسایت شما تأیید نشده تبلیغات ادسنس نمایش داده نمیشوند. چنانچه درخواستتان مورد پذیرش قرار بگیرد، تبلیغات گوگل در وبسایتتان ظاهر میشوند و هزینه کلیکهایی که روی آنها انجام میشود را دریافت میکنید.
توجه داشته باشید که این مرحله فقط یک بار انجام میشود و پس از آنکه به عنوان یک ناشر ادسنس پذیرفته شدید میتوانید تبلیغات ادسنس را در هر وبسایتی که بخواهید نمایش بدهید (البته به این شرط که هیچ یک از قوانین ادسنس را زیر پا نگذاشته باشید.)
3. تنظیم اطلاعات پرداخت
مرحله آخر عضویت در ادسنس، درج اطلاعات بانکی است تا در پایان هر ماه و پس از آنکه به حداقل درآمد 100 دلار دست پیدا کردید بتوانید سهم خود را دریافت کنید.
به این نکته مهم نیز دقت داشته باشید که گوگل قبل از هرگونه پرداخت یک پاکت که حاوی یک کد تأیید است را به آدرس پستی شما ارسال میکند تا مطمئن شود که جزئیاتی که درباره آدرس پستیتان وارد کردهاید کاملاً صحیح است.
تبلیغات گوگل ادسنس در کجا ظاهر میشوند؟

چطور میتوانید درآمد خود را از گوگل ادسنس افزایش بدهید؟
پس از نمایش موفقیت آمیز تبلیغات در وبسایتتان با توجه به برخی نکات مهم میتوانید آگهیهای ادسنس را در برابر دیدگان کاربران بیشتری قرار بدهید و درآمد بیشتری کسب کنید؛ فقط دقت داشته باشید که کلیک کردن دوستان و اعضای خانواده بر روی تبلیغات ادسنستان در این زمینه کمکی به شما نمیکند.
